با مسئولین

دست از سر شهدا و خانواده هایشان بردارید.

چند کلامی با برخی از کاندیداهای محترم شورای شهر

بالانویس:

مخاطب من در این متن ، همه کاندیداهای محترم شورای شهر نیستند، چرا که بعضی ها سال هاست خود اهل شهیدآبادند. مخاطب من برخی ها هستند که هم خودشان بهتر می دانند و هم مردم بیشتر می شناسندشان و البته وصایای شهدای موجود در این چند خط، می تواند تذکری و تلنگری برای همه ی کاندیداهای محترم نیز باشد.

 

دست از سر شهدا و خانواده هایشان بردارید.

چند کلامی با برخی از کاندیداهای محترم شورای شهر

 

«زياني که دو گرگ گرسنه به گله گوسفندي بي چوپان مي زنند از زيان رياست طلبي در دين مسلمانان بيش تر نيست.

«امام رضا(ع)»

 

حضور محترم برخی از کاندیداهای محترم شورای شهر

با سلام

از شما خادم بزرگوار مردم تقاضا داریم همانطوری که سال های سال است آدرس گلزار شهدا را نمی دانستید، حالا و در طی این چند روز تبلیغات انتخاباتی هم همانطور مثل سابق خود را به نداستن بزنید.

همانطور که آدرس منزل خانواده های شهدا را نمی دانستید، در این چند روز هم با هیات های همراه و دوربین های مکرر، سراغی از خانواده های معظم شهدا نگیرید.

مزار شهدا نه پس زمینه ی خوبی برای عکس های شماست و دل های خانواده های شهدا نیز ، پذیرای ارادت تصنعی و نمایشی شما نبوده و نیست.

خواهشمندیم، این چندروزه هم همان راه قبلی تان را بروید و صراط مستقیمتان!!! را به سمت شهدا و خانواده هایشان کج نکنید.

با این حال لازم می دانم که چند تذکر به شما بدهم. نه از زبان خودم بلکه از زبان همان شهدایی که قرار است با مزار خاک گرفته شان عکس بگیرید و بعد از آن عکسِ راهشان ، طی طریق و بعد هم خون به جگر خانواده هایشان کنید.

 

اول:

شهید بزرگوار «شهید حسین خبری» در وصیتش می نویسد : «مسئولین! هرکسی که میخواهد باشد!مواظب باشید که امام علی(ع) می فرماید: ریاست میدان آزمایش افراد است. بی تعارف می گویم هر کسی لیاقت ندارد، نباید مسئول باشد. هر کس می بیند تقوای ضعیفی دارد ، باید خودش کنار برود، یا اینکه او را به اندازه ی تقوایش مسئول کنید. هر کس تقوا دارد باید مسئولیتش بیشتر باشد.»

آیا مسئولیتی که دنبالش هستید  به اندازه ی تقوایتان هست ؟ آیا تا کنون به این اندیشیده اید؟ آیا اگر دیدید مسئولیتتان به اندازه ی تقوایتان نیست، حاضرید کنار بروید و مسئولیت را واگذار کنید به یک فرد متقی تر از خودتان؟

 

دوم:

شهید بزرگوار «شهید حسین بیدخ» در وصیتش می نویسد: : « از اينكه فرداها اين همه خون برادرانم كه نويد دهندة هزاران لاله در بهاران فرداست ، از ياد رَوَد بيمناكم. از اينكه فرداها به ضعيفان نَرِسَند، ثروتمندان  مالكان زمين شوند، ضعيفان درد كشيدگان روزگار گردند، شهيدان از ياد رفتگان شوند و خون شهيدان به استهزاء گرفته شود، زندگي در آن دنيا برايم تار ميشود .»

امروز همان فردایی است که «شهید بیدخ» وعده داد. شما به عنوان یک مسئول در حکومت اسلامی، خون «حسین بیدخ» و رفقای شهیدش را در عمل فراموش نخواهید کرد؟ در سبک مدیریت و تکنیک های مدیریت شما، خواسته های شهدا نقشی دارند؟ در سازمان و سیستمی که بدان وارد می شوید، خون شهدا به استهزاء گرفته نخواهد شد؟  وصایا و ارزش هایی که شهدا برایش جان دادند، برایتان ارزش دارند؟ در جایگاه و مقام خود دغدغه ی مستضعفان و ضعیفان و دردکشیدگان را دارید؟  آیا تا کنون به این حرف ها اندیشیده اید؟ آیا تا کنون دغدغه ی چنین دغدغه هایی از شهدا را داشته اید؟

 

سوم:

«شهید علی آخوند رجب» در وصیتنامه اش می نویسد: «بدانید شهدا بخون غلتیدند تا نظام اسلامى و الهى ایجاد گردد. پس اگر در این جهت کوچکترین سهل‌انگارى از هر کسى صورت گیرد، فردا روز قیامت باید جوابگوى این همه شهیدان باشد. برادران! وظایف شما بسیار سنگین است و همه ی شهدا، شاهد و ناظر اعمال، رفتار و کردار شما هستند .»

دوربین فیلم برداری خدا و چشم بیدار شهدا را ناظر می بینید بر عملکردتان؟ بر تصمیم هایتان؟ مراقب هستید « سهل انگاری» نکنید؟ مراقب هستید حقی ناحق نشود؟ مراقب هستید کسی مظلوم واقع نشود؟ مراقب هستید به خاطر عملکرد شما اشک یتیمی برگونه جاری نشود؟  یا مردی شرمنده ی زن و بچه اش نشود؟ و هزاران درد و مصیبیت دیگر که مردم امروز بدان دچارند و کمرشان زیر بار آن خم شده است. همه ی این ها به سهل انگاری مدیران در نظام اسلامی برمی گردد و به اینکه بجای رسیدگی به امور مردم ، درگیر باند و حزب و جناح بازی شوند و رضایت بالادستی های حزبشان بر رضایت مردم اولویت گیرد.

 

 

چهارم: . . .

 

بخواهم بگویم باید تا بند هزارم هم بروم. اما خداییش بیایید و بی خیال شهیدآباد و خانواده های شهدا شوید. شما را به خدا با آن آدم های کت و شلواری اطرافتان ، دست از سر گلزار شهدا بردارید. از آنجا آبی برای شما گرم نمی شود. آنجا خبری نیست. خلوت است. کسی برای زیارت شما نخواهد آمد.

خیلی ها روز شروع مسئولیتشان را با صدها دوربین روی همین مزارها ثبت کردند و بعدها تا توانستند از خون همین بچه ها فرش قرمز و پله ساختند برای خودشان.

شما را به خدا دست از سر شهدا و خانواده هایشان بردارید. بروید کمی آن طرف تر.

هایپرمارکت های شهر را می گویم. شلوغ و پر رفت و آمد. نه کسی درب ورودی شان داربست جوش می کند و سیم خاردار می پیچد و نه خاک گرفته و خلوت است. ماشینتان را هم جریمه نمی کنند.  بروید همانجا و لابلای مردم تا بهتر دیده شوید.

کت و شلوراتان هم خاکی نمی شود.

بروید پارک ، بروید لابلای دوچرخه سوارهای شبگرد ، بین گروه های نوازنده. لابلای کنسرت ها و جشن تولدهای توی کافه ها. شما را بخدا بروید هر جایی که غیر از شهیدآباد باشد.  آنجا  صندوق رای شما هم چرب و نرم تر پر می شود. شما را به خدا آرامش گلزار شهدا را به هم نریزید. آرامش شهدا را. آرامش خانواده هایشان را و آرامش ما را …

والسلام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا