خاطره شهدا
-
خمس حاج حسن
بالانویس: برادرهای شهید زیادی در دزفول هست که مزارشان توی شهیدآباد و بهشت علی همسایه اند. «غلامرضا و محمدرضا صفائی…
بیشتر بخوانید » -
بعضی وقت ها دلتنگ بهشت می شوم(قسمت اول)
بعضی وقت ها دلتنگ بهشت می شوم روایت هایی از شهید جاویدالاثر سیدمهدی( سیدماشالله ) علوی (قسمت اول) از شدت…
بیشتر بخوانید » -
او می خواست پزشک شود ( قسمت اول )
بالانویس: گفتنی ها از حسین انجیری زیاد است. ان شالله در سه قسمت به معرفی حسین خواهیم پرداخت. او…
بیشتر بخوانید » -
دفترچه سفید
دفترچه سفید روایت هایی کوتاه از شهید محمدرضا ایستان دفترچه سفید دفترچهی کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقتها با…
بیشتر بخوانید » -
واکسی بی نام و نشان
واکسی بی نام و نشان روایت هایی از شهید عبدالرحمن موسائی شیرینکاری عبدالرحمن می گفت: « یک بار در دزفول…
بیشتر بخوانید » -
شاهگل
شاهگل روایت هایی کوتاه از شهید شاهگل محبی راننده اتوبوس آسمانی گردان بلال دزفول خودمانی و خونگرم شاهگل از بچه…
بیشتر بخوانید » -
خوشه اي با چهل دانه
خوشه اي با چهل دانه به بهانه ی یادی از پدر معنوی جلسات قرائت قرآن دزفول شهید غلامرضا عارفیان سالها…
بیشتر بخوانید » -
او یک فرشته بود ( قسمت سوم)
بالانویس: تا کنون در الف دزفول به بانوان شهید زیادی پرداخته ایم. عصمت پورانوری، مرضیه بلوایه ، ناهید کلابی ،…
بیشتر بخوانید » -
او یک فرشته بود (قسمت دوم )
بالانویس: تا کنون در الف دزفول به بانوان شهید زیادی پرداخته ایم. عصمت پورانوری، مرضیه بلوایه ، ناهید کلابی ،…
بیشتر بخوانید » -
او یک فرشته بود ( قسمت اول )
بالانویس: تا کنون در الف دزفول به بانوان شهید زیادی پرداخته ایم. عصمت پورانوری، مرضیه بلوایه ، ناهید کلابی ،…
بیشتر بخوانید »