دل‌نوشته‌هانقد نوشته‌ها
موضوعات داغ

خدا را شکر که این طرح به دزفول نرسید

روایت طرح ویرانگری که با نظر رهبر معظم انقلاب متوقف شد

خدا را شکر که این طرح به دزفول نرسید

روایت طرح ویرانگری که با نظر رهبر معظم انقلاب متوقف شد

 

هر از چندگاهی که دلم برای کودکی هایم تنگ می شود، می روم اسحاق ابراهیم ، سر مزار «سُلطُعلی» ( شهید سلطانعلی شاه محمدی)

مزاری که حالا مزار احمد ، همبازی کودکی هایم نیز، همسایه اش شده است.

اما این سال ها ، هیچ گاه حس و حال سال های گذشته را پیدا نمی کنم.

حال و هوای و فضای روح بخش و طراوت ریز آنجا به هم ریخته است.

آن بهشت رنگ ها و نقش ها و قاب ها ، تبدیل شده است به یک سالن بزرگ، با سنگ هایی سیاه و بی روح.

چشم هایم را می بندم و سعی می کنم سال های پیش را تصور کنم.  

جعبه آینه خوش نقش و نگار و خاطره انگیز «سُلطعلی» را . . .

بیرق های سبز گلدوزی شده را که انگار گلدسته بودند برای آن جعبه آینه

و آن سنگ مزار سفید را که با طرح و نقش و واژه واژه های سیاه و سرخ و سبزش خاطره داشتم.

جعبه آینه ای که همیشه «مارسُلطعلی» محتویات درونش را تغییر می داد و هر بار زیباتر از قبل و با سلیقه می چیدش. از گل و گلاب پاش و گلدان و . . . بگیر تا پارچه های گلدوزی و پولک دوزی شده و ریسه های رنگی. دست آفریده های بی نظیری که هنر دست مارسُلطعلی و خواهرهای سُلطُعلی بود و عکس های متعدد سلطعلی ، خصوصاً آن عکسش با آرپی جی یا آن عکسش توی مسجد جامع خرمشهر . . .

مزار شهید سلطانعلی شاه محمدی قبل از یکسان سازی

حالا دیگر هیچکدامشان نبود و من در آن تصویر مبهم روی مزار چه سخت می توانستم ، چهره ی قهرمان کودکی هایم را تصور کنم.

یاد آن روز افتادم که حاج رحمان با حسرت به سنگ مزار سلطعلی نگاه می کرد که قرار بود برای همیشه زیر آن سنگ سیاه و بی روح دفن شود.

سنگ مزار شهید شاه محمدی قبل از دفن شدن در طرح ساماندهی

سنگ مزار فعلی شهید شاه محمدی

یا آن روز که «مارسلطعلی» با اشک به جعبه آینه سلطعلی نگاه می کرد که از اسحاق ابراهیم آورده بودش کنج خانه شان.

یاد آن اسحاق ابراهیمِ پر از روح و طراوت و شوق و حرارت و عرفان و حال معنوی، دلم را داشت به آتش می کشید.

آن سالن بزرگ صاف شده ، با سنگ های سیاهش ، نمی توانست مثل اسحاق ابراهیمِ پر از جعبه آینه های رنگارنگ حالم را خوب کند. آن جعبه آینه هایی که از بین هر کدامشان شهیدی لبخند می زد به چهره ات و انگار داشت با تو حرف می زد.

ازسلطعلی خداحافظی می کنم و برمی گردم سمت شهر.

دلم هوای شهدای گمنام صفی آباد می کند. سری می زنم بهشان و بعد می گویم بروم به شهدای صفی آباد هم سلامی بدهم. و باز هم یک سالن بزرگ که این بار درب هایش از هر چهار طرف قفل هستند.

یاد روزهایی می افتم که این قطعه کوچک از بهشت هم پر بود از جعبه آینه و پرچم و بیرق و سنگ مزارهایی که انگار روح داشتند.

عجیب این سنگ های سیاه با آن تصاویر نقش بسته رویشان، هیچگاه نتوانستند جای آن دستنوشته های حکاکی شده با دست را برایم بگیرند. واژه هایی که انگار جان داشتند.

گلزار شهدای صفی آباد قبل از یکسان سازی

گلزار شهدای صفی آباد بعد از یکسان سازی

 

یادم هست آن روزهایی که افتادند به جان همسطح سازی اسحاق ابراهیم و صفی آباد، همیشه کنج دلم هراس داشتم که اگر این فاجعه به شهیدآباد و بهشت علی برسد ، چه خاکی روی سرمان بریزیم.

اگر این دو بهشت کوچک را هم ازمان بگیرند و تبدیل کنند به دو سالن بزرگ با سنگ های سیاه و مرده، دیگر کجای این عالم برای خلوتمان می ماند؟

عجیب بود که این طرح همسان سازی در کل کشور به سرعت نور داشت انجام می شد. برای کارهای فرهنگی و شهدایی پول نبود، اما برای تخریب زیباترین آثار و ارزش های باقیمانده از آن سالها، یعنی قطعه شهدا، از زیر سنگ هم پول می آوردند و در کسری از ثانیه آن همه زیبایی را طعمه لودرها می کردند.

چه هدفی پشت این طرح بود فقط خدا می داند؟

همیشه دلهره ی این را داشتم که اگر این طرح به دزفول رسید چگونه مردم را و خانواده های شهدا را بیاوریم پای کار برای جلوگیری از آن.

در برخی از شهرها که دست این طرح نامیمون برای مردم رو شده بود، خانواده های شهدا با حضور در گلزارها و جلوگیری از تخریب ، نگذاشتند کار به نتیجه برسد اما در بسیاری از شهرها، کار از کار گذشت و آن همه زیبایی و گرانبها ترین آثار شهدا از بین رفت.

جعبه آیینه هایی که مادران و خواهران شهدا با شوق و اشک می چیدند و سنگ مزارهایی که سالها با گلاب و عرق بهارنارنج می شستند، از بین رفت که رفت.

 

همیشه خدا را شکر می کردم  و شکر می کنم که این فاجعه به شهیدآباد و بهشت علی دزفول نرسید.

با اعلام نظر صریح رهبر معظم انقلاب خوشبختانه قطار این طرح نامیمون که معلوم نبود حقیقتاً جنایت است یا خیانت و یا جهالت، از ریل خارج شد.  هرچند که درصد بالایی از گلزارهای شهدای کشور را صاف کرد و از بین برد.

  

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای به گمانم در سال ۱۳۹۷ پس از زیارت مزار شهدای بهشت زهرای تهران در خصوص این طرح فرمودند: « یکی از کارهای بدی که بعضی از مدیران گلزارهای شهدا انجام می‌دهند، این کار غلط یکسان‌سازی قبور شهدا است. این [جا] خوب است؛ همین درست است، بیایند صاحبان این شهدا، پدرانشان، مادرانشان، فرزندانشان، همسرانشان، علامتی داشته باشند، عکسی داشته باشند، این خوب است. این شکل، شکل طبیعی است. هیچ لزومی ندارد که ما این [علامت‌ها] را صاف کنیم، به خیال اینکه می‌خواهیم زیباسازی کنیم. زیبایی هر جایی و هر چیزی به حَسَب خودش است؛ زیبایی انسان، زیبایی باغ، زیبایی قبرستان، زیبایی هر چیزی را باید به حَسَب خودش محاسبه کنیم.»

حتی در یک برنامه مستند شنیدم که حضرت آقا در یک جلسه خصوصی در خصوص طرح یکسان سازی مزار شهدا با ناراحتی فرموده اند «بیخود می کنند این کار را انجام می دهند!»

یکسان سازی، بهسازی، همسان سازی، ساماندهی، زیباسازی و مناسب‌سازی همه واژه‌هایی است که برای این طرح به کار می‌رفت. هرچند آقایان بارها بر این موضوع تأکید داشتند که منظور از ساماندهی گلزار شهدا در واقع بهینه سازی فضای گلزارها و رسیدگی به معابر آن بوده است، اما آنچه به‌عنوان نتیجه در کشور به‌جا ماند، این تغییرات جزئی و سهولت رفت و آمد خانواده شهدا نبود.

در بسیاری از گلزارهای شهدا در سراسر کشور طرح یکسان‌سازی قبور به اجرا در آمد و طی آن سنگ مزار شهدا و ویترین‌های بالای سر هر مزار که به‌مرور زمان طرحی سنتی و نمایی معنوی در قطعات شهدا ایجاد کرده بود، به‌یک‌باره نابود شد و جای آن را سنگ‌های هم‌اندازه و همرنگ با مشخصاتی روتین و بدون مشخصه خاصی برای هر شهید، گرفت و جای قطعات پرخاطره قبور شهدا، سالنی که پر از تکرار سنگ‌های بی‌روح و یک‌دست بود، به‌جای ماند.

نقوش سنتی و نمادهایی که به‌دست خانواده‌ها کنار قبور ایجاد شده بود، ویران شد، یک‌دست شدن گلزارها باعث شد تا مادران کهنسال مزار فرزندشان را گم کنند و با چشمان اشکبار میان قبور تکراری نشان خاصی برای عزیز از دست رفته‌شان پیدا نکنند.

در بسیاری شهرها مزار شهدا را مثل قبرستان‌های اموات یا کشته‌های جنگ جهانی دوم ساختند و آن همه سنگ و اثر، نوشته و اطلاعات و هنری که روی سنگ مزارها توسط کسانی که داغ دیده بودند، انقلابی و عاشق بودند، به جا مانده بود را کامل از بین بردند و یک سری سنگ‌های بی‌روح و به قول ما مرده برجا گذاشتند. آنچه مانده بود دیگر گلزار شهدا نبود بلکه یک سالن صاف بود.

متن هایی که روی قبور شهدا نوشته می شد،  یا از وصایای خودشان برداشته شده و یا انتخاب خانواده‌شان بود. پیام‌ها، اشعار، جملات نغز و گویا که روی قبور نقش بسته حاکی از آن است که یک مجموعه و دائرة المعارفی در گلزارهای شهدای ما وجود داشت که به باد رفت.

مزار‌ها، نمایشگاهی از تفکرات و اعتقادات مردم بعنوان اصلی‌ترین عنصر دفاع‌مقدس هستند که شعار‌های حک شده بر سنگ‌هایش، آثاری هنرمندانه براساس حال و هوای خانواده‌ها و بازماندگان شهدا و تحت تاثیر فضای قهرمانانه و حماسی دفاع مقدس بود، اما با غفلت رسانه‌ها و فقدان هوشیاری ارگان‌های انقلابی و در نتیجه اجرا شدن طرح یکسان‌سازی قبور شهدا، نماد‌های هنرمندانه ساخته دست مادران شهدا به سالنی مشابه گورستان کشتگان جنگ‌های جهانی، پر شده از سنگ‌های هم اندازه، بی روح و بدون نماد‌های هنرمندانه خاص هر شهید تبدیل شد.

مزار‌های شهدا پیش از تخریب و یکسان‌سازی، بعنوان فرهنگستان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، محل حفظ فرهنگ ایثار و شهادت و تجدید عواطف و عقاید خانواده‌ها با شهدایشان بود که با حذف حجله و سنگ مزارهاو دیگر نماد‌های اصیل، طراحی شده توسط خانواده‌های شهدا، ذوق انگیزه زیارت را از مردم و نسل‌های بعد از دفاع مقدس که جنگ هشت‌ساله را درک نکرده‌اند، سلب کرد و باعث خلع هویت انقلابی، فرهنگی و هنری انقلاب اسلامی شد.

این اقدام ضد فرهنگی باعث شد تاریخ دفاع مقدس و انقلاب اسلامی تحریف شود و در نتیجه اصالت گلزارها، سیره و ماهیت شهدای انقلاب نابود و به فراموشی سپرده شود.

پس از یکسان‌سازی‌ها وقتی مردم می‌دیدند میراث مردمی هشت سال دفاع مقدس چطور در حال تغییر و یک‌دست شدن است، لب به اعتراض گشودند و به هر وسیله‌ای که توانستند سعی کردند با اعتراض‌های خود مانع ادامه اجرای این طرح شوند. بیانیه‌های دانشجویی با عنوان کودتای فرهنگی در گلزارهای شهدا، اعتراضات و تجمعات مردمی توسط خانواده‌های شهدا در گلزارها، بیانیه‌ها و نامه‌های اعتراض آمیز از طرف نهادهای دفاع مقدس به مسئولین مربوطه برای توقف و تجدید نظر در ادامه کار، ساخت مستندها، نماهنگ‌ها و متونی که نشان دهنده انزجار مردم از این طرح است، بخشی از اقدامات اعتراضی در این باره بود

باز هم خدا را شکر که این فاجعه به گلزارهای زیبا و بی بدیل شهیدآباد و بهشت علی دزفول نرسید و این بهشت های کوچک از تیغ این طرح ناجوانمردانه در امان ماند.

هنوز هم آنان که اهل دل هستند ، با قدم زدن لابلای آن مزارها و جعبه آینه ها و بیرق ها . . .  حالشان خوب می شود. نگاه هایی که ده ها سال است از بین جعبه آینه ها  تا اعماق جان ها نفوذ می کند و جعبه آیینه هایی که آخرین دکور و نقش های درون آن را مادرهایی چیده اند که حالا سال هاست در قطعه صالحین شهیدآباد و بهشت علی آرمیده اند و همین جعبه آینه ها زیباترین موزه و باارزش ترین یادگارهای سال های حماسه و ایثارند.

ان شالله که خداوند این میراث گرانبهای ۸ سال دفاع مقدس را برایمان حفظ کند و آقایان در خصوص این قطعه های بهشتی احساس مسئولیت!!! نکنند تا ان شالله این قطعه آسمانی خانه ی ابدی «مهدی یاوران شهید » هم بشود.

ان شالله

 

با تشکر از خبرگزاری دانشجو و مشرق نیوز

 

‫۲۷ دیدگاه ها

  1. سلام. حق نوشتید انصافا. خدا رحمت کند رفتگان شما را.

    خدا می‌داند با اینکه حدود ۲۰ سال است ساکن دزفول نیستم ولی یکی از علائق همیشگی من سفر به دزفول و زیارت شهیدآباد است و الحمدالله هنوز قبور مطهر شهدا همان است که ۲۰ سال پیش دیده‌ام.

    و خدا می‌داند تا حالا چند جا از این ویژگی گلزار شهدای دزفول تعریف و تمجید کرده‌ام.

  2. واقعا خدا را شکر که شهیدآباد را به این سالن های خوفناک تبدیل نکردند
    خدا را شکر
    معلوم نبود پول این کار از کجا می آمد که سریع و بدون اجازه خانواده ها همه گلزارها را صاف کردند.
    خداخیرشون ندهد

    1. برای کارهای ضدفرهنگی همیشه پول هست
      این قاعده رو سالهاست می بینیم
      فقط برای کارهای ارزشی بچه مسجدی ها باید برن اینور و اونور التماس کنن برای چند هزار تومن

  3. خیلی گلزارها از بین رفت . . .
    فقط جاهایی که مردم معترض شدن و تجمع کردن نجات پیدا کرد.
    چه آثاری سوخت کردن اینا . . .

  4. وای اگه روزی این طرح به دزفول ما برسه،باید به آن احوالات گریه کرد
    این کار باعث این میشه که اولا احترام به خواسته‌های خانواده‌ شهدا از بین بره چون خواسته آنها صددرصد داشتن مزارهایی به زیبایی کنونی شهیدآباد و بهشت علی هست و ثانیا باعث از بین رفتن تاریخچه و معنای مزارها میشه مزارهای شهدا تاریخچه و معنای خاصی دارن که باید حفظ بشه همسان‌سازی باعث از بین رفتن این تاریخچه و معنای خاص میشه که برای جامعه مثل سم میمونه

  5. چنین طرحی به عقل دشمنان هم نمی رسید
    با تمام دشمنی شان نمی توانستند کاری کنند که آن همه آثار یکجا از بین رود
    با وجود چنین مسئولینی ما دشمن لازم نداریم

    1. ما در همه مسائل دشمنان خارجی را به چشم نمی آوریم.
      هر چه بر ما ضربه مارد کرده است از فتنه های ناجوانمردان داخلی است

  6. از زمانی که برای شهدای صفی آباد همسان سازی شده، نشستن دور مزار برامون سخت شده. انگار آدم از آسمون افتاده .
    قبلا ها ویترین و … که بود، نظم بهتری داشت و ما راحت تر می نشستیم . . .

  7. ما را به خیر شما امید نیست، شر مرسانید!
    تو رو خدا برید یه جای دیگه کار فرهنگی کنید! دست از سر این مزارها بردارید
    یه چیز سالم مونده، اونم بزنید بپکونید

    1. کسی کاری به مزارها ندارد
      عرض کردم با نظر رهبر انقلاب این طرح منتفی شده است
      کسی جرات ندارد روی حرف ایشان حرف بزند
      مگر اینکه . . . .

    1. نه! خبری نیست
      یک دلنوشته بود که یاد آن اتفاقات تلخ و آن اقدام را که دل خانواده های شهدا را خون کرد، زنده کرد

  8. تصور شهیدآباد بدون ویترین شهدا و بیرق ها و مزارهای قدیمی سخت است . . .
    باید دست رهبر را بوسید که جلو این مصیبت را گرفت

    1. برخی آقایان آثار و ارزش هایی از شهدا را تخریب کرده اند که این مزارها و جعبه آینه ها در مقابلش به چشم نمی آید.
      از مادی تا معنوی . . .
      خارج از این بحث
      لابد جواب دارند برای والدین شهدا که به این راحتی و در مسئولیت های مختلف پا روی خون ها می گذارند.
      لابد گمان می کنند انجا هم مثل اینجا خریدنی و پیچاندنی است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا