سی سال بعد . . .
مقایسه یک تصویر به فاصله سی سال
گلزار شهدای شهیدآباد دزفول – قطعه ۲ – ردیف ۱و ۲- عصر پنج شنبه ای از بهار ۱۳۶۱
گلزار شهدای شهیدآباد دزفول – قطعه ۲ – ردیف ۱و ۲- عصر پنج شنبه ای از بهار ۱۳۹۱
و من یاد حرف های «شهید حسین بیدخ » می افتم که بهار ۶۱ پرکشید :
از دردي بزرگتر در هراسم ، از رنجي بزرگ در وحشتم . از اينكه برايم بِگِريي يا بخندي بي خيالم . اما از اينكه فرداها ،در كوره راهها در شاديها ، در جشنها ، در مسير بزرگ زندگي بدست فراموشيم سپاري در وحشتم . وحشتي كه زندگي را برايم مرگ مي كند و آخرت را نيز برايم دنيا .
برادر چيزي نداشتم ، پيامي نداشتم ، اما با رفتنم از دردي بزرگ بر خود مينالم ، حس ميكنم فرداها ، در راهها وقتي زمان گذشته را از ياد مي برد و آينده فراموشكدة گذشته ميشود شهيدان از ياد ميروند
و به نظر شما امروز ، همان فردایی نیست که حسین سی سال پیش از آن خبر می داد؟؟؟؟