یک اتفاق خاص و حقایقی روایت نشده در خصوص شناسایی پیکر شهید سیدمنصور قاطمه باف
به همراه تصاویر وسایل کشف شده به همراه پیکر شهید
حقایقی روایت نشده در خصوص شناسایی پیکر شهید سیدمنصور قاطمه باف
به همراه تصاویر وسایل کشف شده به همراه پیکر شهید
مقدمه :
رجعت پیکر پاک و مطهر شهدای دوران دفاع مقدس یقیناً اتفاقی نیست. در بازگشت هر یک از این عزیزان مأموریتی و اسراری هست و به قول رهبر معظم انقلاب « مهم این است که بدانیم شهدا تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعهی اسلامی است و وقتی می روند، معنویّتشان. صدایشان تازه بعد از رفتن بلند می شود. نطق شهدا بعد از شهید شدن باز می شود، با مردم حرف میزنند.»
یکی از مواردی که متاسفانه برخی افراد طرح می کنند شک و شبهه در مورد پیکرهایی است که پس از سال ها باز می گردند. اینکه گاهی حرف هایی بدون پایه و اساس توسط برخی افراد ناآگاه در این خصوص زده می شود، اتفاق خوشایندی نیست.
یکی از عواملی که «الف دزفول» تصاویر وسایل کشف شده به همراه این شهدا را که گاه پلاک، کارت شناسایی و وسایلی آشنا و نشان دار برای خانواده های آنان است به نمایش می گذارد، به این دلیل است که مردم شک و شبهه ای در این خصوص نداشته باشند.
بخش اول :
نحوه شناسایی شهید سید منصور قاطمه باف
در خصوص شهید « سیدمنصور قاطمه باف » که شناسایی پیکر ایشان به واسطه ی آزمایشات پیچیده ی DNA صورت گرفته است، مطالب جالبی وجود دارد که با بررسی اسناد همراه این شهید استنتاج گردیده است که با انتشار این اسناد، این نکات مهم و البته جالب و آرامش بخش در تایید اینکه در انتساب پیکر به شهید قاطمه باف شک و شبهه ای وجود ندارد، حضور شما ارائه می گردد.
البته یک اتفاق خاص و ویژه و البته جالب و شنیدنی در مراحل شناسایی این شهید عزیز رخ داده است که به صورت مشروح و مستند خدمت شما ارائه می شود. اتفاقی که معمولاً به ندرت صورت می گیرد.
باید بدانید به همراه پیکر هر شهید یک برگ سند با عنوان «فرم شناسایی و انتقال شهید از منطقه عملیاتی» که توسط گروه تفحص تکمیل گردیده است، برای درج در پرونده شهید ارسال می شود.
تصویر زیر فرم شناسایی و انتقال پیکر شهید سیدمنصور قاطمه باف است.
در تصاویر فوق موارد زیر مشاهده می شود.
الف ) تاریخ کشف پیکر اول آذر ماه ۱۳۹۹ بوده است.
ب) کروکی محل کشف پیکر مطهر سید منصور در سند دیده می شود.
ج) نام و مشخصات گروه و افراد گروه تفحص درج شده است.
د) وسایلی که همراه شهید کشف شده ، در این سند درج شده که شامل قمقمه، فانسقه ، کلاه ، دستکش و . . . است.
ه) دو شماره پلاک در سند درج شده که مربوط به دو پیکری است که در کنار شهید کشف شده اند.
ز) عدد ۲۰-۱۷ درج شده در سند به معنی تشخیص اولیه سن شهید است که بین ۱۷ تا ۲۰ سال تشخیص داده شده است.
اما در این بین ، یک نکته مهم و کلیدی و البته تلخ وجود دارد و آن نکته مهم این است که به همراه شهید پلاک و مدارک شناسایی وجود ندارد.
این اتفاقی است تلخ و نفس گیر که به کرات هنگام کشف پیکر شهدا رخ می دهد و شهید با شناسنامه و سند «گمنام» به کشور منتقل می شود. اما هنگام کشف پیکر این شهید عزیز ، یک اتفاق خاص و البته استثنایی رخ داده است.
اما در بالای سندحاضر ، پیکر ایشان «گمنام» ثبت نگردیده و در بالای فرم نوشته شده «معلوم – کوله – نوشته»
«معلوم» در اسناد گروه تفحص به معنی « هویت دار » بودن پیکر است.
اگر شهید پلاک و مدارک شناسایی به همراه ندارد، پس چرا معلوم و هویت دار منتقل شده است؟
پاسخ ماجرا اینجاست که به همراه این پیکر بخشی از یک کوله پشتی کشف می شود که روی آن نوشته شده «امداد گر سعید ضا . . .» و مابقی نام خانوادگی قابل خواندن نیست. خب طبیعی است که عزیزان گروه تفحص این تکه کوله پشتی را نشانه ای از نام شهید تلقی و با این فرض که نام این شهید ، «سعید» و اول فامیلی او «ضا» می باشد، شهید را گمنام ثبت نکرده و پیکر را به ایران منتقل می کنند. تصویر وسایل کشف شده به همراه شهید و تصویر آن تکه پارچه مذکور را در ادامه ببینید:
تصویر تکه ای از کوله پشتی که به همراه شهید کشف شده است
طبیعتاً بعد از انتقال پیکر و انجام بررسی های بعدی مشخص می شود که در عملیات والفجر مقدماتی شهیدی با این مشخصات وجود ندارد و شهید گمنام است. لذا پیکر شهید برای شناسایی توسط آزمایشات DNA به «مرکز جامع ژنتیک انسانی نور» تحویل داده می شود که بر اساس سند موجود، در مورخ ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ انتساب نمونه پیکر به شهید قاطمه باف تایید شده و بالاخره در اردیبهشت امسال این شهید عزیز تشییع و تدفین گردیده است.
بخش دوم:
پیکر سید منصور در کنار رفقای همرزم دزفولی اش در سال ۱۳۹۹ کشف شده است
بخش دوم ماجرا را شخصا پیگیری و بررسی کرده ام. پس از بررسی فرم شناسایی شهید سید منصور ، با مراجعه به آرشیوم ، متوجه شدم که تاریخ و کروکی محل کشف پیکر شهید قاطمه باف دقیقا با کروکی و تاریخ کشف پیکر شهیدان ناصر علی بنگی و علی گلشن زاده یکی است و جالب تر اینکه شماره پلاک شهدایی که درکنار شهید قاطمه باف پیدا شده اند و در فرم شناسایی او ثبت شده اند، مربوط به شهیدان علی بنگی و گلشن است. یعنی پیکر او دقیقا در کنار پیکر رفقا و همرزمان دزفولی اش قرار داشته است. تصاویر زیر را ببنید و موارد مطرح شده را بررسی کنید.
در ادامه فرم های شناسایی شهیدان علی بنگی و گلشن زاده را ببینید و کروکی منطقه، تاریخ کشف و شماره پلاک ها را مقایسه کنید و ببینید که دقیقا بر هم منطبق هستند.
اسناد شهید ناصر علی بنگی:
اسناد شهید علی گلشن زاده:
اگر یادتان باشد، شهیدان علی بنگی و گلشن زاده بهمن ماه ۱۳۹۹ در دزفول تشییع و تدفین شدند.
مقایسه این اسناد نشان می دهد که پیکر سید منصور در کنار دیگر شهدای دزفول بوده و به همراه رفقای دزفولی اش کشف شده، اما به دلیل نداشتن مدرک شناسایی «گمنام» محسوب و مراحل جهت شناسایی با آزمایشات DNA برای ایشان آغاز شده است.
البته این نکته را هم بگویم که در دیدار حاج سیدناصر برادر سید منصور ایشان فرمودند این چفیه ( در تصویر می بینید ) کاملا برای من آشناست چون آن را خودم به سیدمنصور دادم و اینکه او همیشه در زمستان از این مدل کلاه ها استفاده می کرد. و این هم نشانه ای دیگر بر تایید انتساب پیکر به سید ناصر است.
گزارش «مرکز جامع ژنتیک انسانی نور» که پیچیده ترین و مدرن ترین آزمایشات را روی نمونه استخوان و مقایسه با نمونه های خون بستگان درجه یک شهید انجام می دهد، دقیق ترین گزارش است که سند آن را در ادامه می بینید. یک روال سخت و پیچیده و طولانی مدت که قریب به دو سال زمان برده است.
بخش سوم :
معمای آن تکه کوله پشتی
حالا تا اینجا با توجه به شواهد و اسناد و همچنین دقیق ترین آزمایشات تخصصی و فوق پیچیده و فوق مدرن، پیکر شهید سید منصور قاطمه باف شناسایی گردیده است، اما هنوز یک معمای حل نشده وجود دارد. ماجرای آن تکه از کوله پشتی چه می توانست باشد؟
باید این معما هم حل می شد تا دیگر هیچ شک و شبهه ای باقی نماند. یک بار دیگر هم با ظرافت و دقت بیشتری وسایل سید منصور و خصوصاً آن تکه کوله پشتی را بررسی کردم. ناگهان با دیدن سایه روشنی از حرف «ن» حدس زدم که این نام باید «سعید ضامن» باشد.
قند توی دلم آب شد. نکند سعید ضامن همان حاج سعید خودمان باشد. حاج سعید ضامن از جانبازان دزفولی را می شناختم. هزینه اش یک تلفن بود تا از او ماجرا را بپرسم. هیجان سرتاسر وجودم را فراگرفته بود و ثانیه ها آرام تر از همیشه رد می شدند. بالاخره حاج سعید گوشی را برداشت. سلام و احوال پرسی کرده و خودم را معرفی کردم. پرسیدم:«حاج سعید! شما در عملیات والفجر مقدماتی حضور داشتید؟»
پاسخ داد: « بله! در عملیات والفجر مقدماتی بازویم ترکش خورد و مجبور به عقب نشینی شدم. امدادگر بودم.»
تا واژه ی امدادگر را گفت، بدنم یخ کرد. معما حل شده بود ، اما من هنوز باید می پرسیدم.
حاج سعید! شما سید منصور قاطمه باف را دیدی؟ گفت: «نه! چیزی به خاطرم نمی آید»
ماجرای آن تکه کوله را گفتم. حاج سعید گفت: «احتمالاً باید بازوبند امدادگری ام باشد»
قدری با هم گفتگو کردیم و تماس تمام شد.
معما حل شد. این تکه پارچه یا بخشی از کوله امداد یا بازوبند حاج سعید بود. البته بیشتر شبیه بخشی از کوله امداد است.
اینجای داستان را فقط خدا می داند. اینکه شاید این بچه ها زخمیی بوده اند و کوله حاج سعید را برای پانسمان خود برداشته اند و یا کوله ی حاج سعید در کنار پیکر سید روی زمین افتاده است و یا هر احتمال دیگر. اما باز هم تایید می کند که در منطقه ای که پیکر ها کشف شده اند، بچه های دزفول حضور داشته اند.
حالا باید به دوستان می گفتم که این تکه پارچه را از وسایل سید منصور جدا کنند. این تکه پارچه سهم حاج سعید است که پس از ۴۱ سال توسط همرزم شهیدش برایش سوغات آورده است.
عجب قصه ی غریبی دارند این شهدا. عجب قصه ی غریبی . . . .
و حرف اخر . . . .
پس از ذکر تمامی موارد فوق نتیجه اینکه، جهت شناسایی دقیق این شهدا، تلاش های زیادی صورت می گیرد و در پیکر هر شهید و وسایل همراه او نشانه های متعددی وجود دارد که مؤید انتساب پیکر به شهید است و تا این انتساب با انواع اسناد و مدارک با درصو بالایی تایید نشود، پیکر شهید به خانواده اش تحویل داده نمی شود. در این راستا پیشنهاد می کنم که مطالب مربوط به شهید علیرضا روغنی ، ناصر علی بنگی و علی گلشن زاده و . . . را در همین سایت مرور کنید.
بار دیگر هم می گویم :
رجعت پیکر پاک و مطهر شهدای دوران دفاع مقدس یقیناً اتفاقی نیست. در بازگشت هر یک از این عزیزان مأموریتی و اسراری هست و به قول رهبر معظم انقلاب « مهم این است که بدانیم شهدا تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعهی اسلامی است و وقتی می روند، معنویّتشان. صدایشان تازه بعد از رفتن بلند می شود. نطق شهدا بعد از شهید شدن باز می شود، با مردم حرف میزنند.»
پس گوشمان سنگین نباشد تا بتوانیم صدای زیبای این شهدا را بشنویم. صدایی که دعوت به ولایت، وحدت است و پر از طنین امید به آینده ای روشن.
یاعلی
درود بر شما که اینچنین پیگیر امور مربوط به شهدا و پرداختن به یقینیات بلاشبهه هستید تا اذهان مردد در کشف صراط حق دچار اشتباه نشن،گاهی برای نوشتن یک پیام ساده هم دستم سنگین میشه اینقدر که به شهدا بدهکاری وجود داره من پسر برادر همون شهیدی هستم که مادرش بیل به دست و چادر به کمر پیچیده خاکش کرد حتی در حق عموی شهیدم هم کوتاهی ها داشتم چه برسه به شهدای عزیز دیگه،خدا از سر تقصیراتمون بگذره و خود شهدا دست گیری کنند ان شالله
عاقبت بخیر باشید ان شاالله
با سلام خدمت شما و تشکر ویژه از زحمات شما ، این مطلب متاسفانه شبهه ای است که آین مدت بسیار دامن زده شده و این مطلب گواهی مستند در رد این شایعات است . موید و منصور باشید.
سلام و سپاس از شما
نمیدانم چه بگویم برای این همه پیگیری و دلسوزی های عمیقتان امیدوارم هیچ گاه بی مهری زمانه شما را دلسرد نکند و خدا شما را برای ما حفظ کند که صدای رسا می شوید در راستای راست ترین خبرهایی که در کاذب ترین زمانهی ممکن به آن نیازمندیم.بمانید برایمان استادموجودی گرانقدر
کار امثال من در مقابل کار شهدا نسبت قطره به دریاست
هیچ است
محتاج دعای شما و همه مخاطبین عزیز هستم
خدا توان و قوت و قدرتتان دهاد تا بتوانید کولهبار شهید و شهادت را به سر منزل مقصود برسانید و هم چنین ما هم ادامه دهندهی خوبی برای شهدای از جان مهتمرمان باشیم بحق آمین گویی حضرت حجت روحی فداه
ان شاالله
سپاس از حضور و اظهار لطفتان در الف دزفول