نمی دانم چه کسی به دل این برادر گزارشگر می اندازد که از بین هزاران نیروی مستقر در پادگان دوکوهه که دارند کوله بارشان را می بندند برای عملیات فتح المبین، برود سراغ حسین. میکروفن را جلو دهان حسین بگیرد و حسین هم حوالی ۲۰ دقیقه بدون آمادگی قبلی و پیوسته حرف بزند. از گذشته، از حال و از آینده ای که طبق قاعده های زمینی، امروز برای ما حال محسوب می شود.
آن گزارشگر را نمی دانم، اما حسین را می دانم که یقین به رفتن و پرواز داشته است و این آگاهی از شهادت را در وصیت نامه اش نوشته است. این فیلم خیلی نیست که به دست من رسیده است. شاید قسمت این بود که من بعد از نوشتن کتاب ناجی آن را ببینم. هر چند که در ایام نوشتن کتاب ، او همیشه همراه و همگام من بود.
اگر شما هم دلتنگ حسین هستید، این ۲۰ دقیقه را در آرامش کامل ببینید. تمام شاخصه های حسین را که در کتاب ناجی آورده ام، در این ۲۰ دقیقه حرف زدن او ترسیم می شود. از آگاهی و بصیرت تا بینش سیاسی و اجتماعی و اهل سیر و سلوک بودن و ولایت مداری و …
آرامشی که در صدای حسین موج می زند ، در تلفیق امیدی که از آینده ای زیبا ترسیم می کند، حال آدم را خوب می کند.
در حال خوبتان دعاگوی ما هم باشید.
یاعلی