خاطره شهدا
موضوعات داغ

از میدان مین رد شد اما هرگز برنگشت

روایت هایی از شهید احمد کاید خورده

از میدان مین رد شد اما هرگز برنگشت

روایت هایی از شهید احمد کاید خورده

در سال ۱۳۴۴ در شب ۲۳ ماه مبارك رمضان، شب ليله القدر، شب نزول قرآن بر پیامبر اکرم ( ص ) در بخش شهيون شهرستان دزفول در خانواده اي سرشناس بدنيا آمد. پدر و مادرش نامش را احمد گذاشتند. علیرغم محدوديت هاي تحصیل در روستا، اما به دليل اینکه پدر و دایی اش از نعمت سواد خواندن و نوشتن برخوردار بودند و منور بودن خانه به نور قرآن و كتب ادعيه با قران و دعا مانوس شد.

عباس برادر احمد می گوید ماه محرم که می آمد در روستای ما علم نبود و پدرم چوبی را آماده کرده بود و از همسایه ها لباسهای تیره و مشکی می گرفت و به علم می بست و این علم بین اهالی روستا دست بدست می شد و از آن نگهداری می کردند تا زمانی که پدرم در محله کرناسیان دزفول خدمت حاج جمشید رسید و از آن مرحوم شال گرفت و علم روستای ما با شالهای سیاه حاج جمشید آراسته شد. عباس می گفت احمد در چنین فضایی بزرگ شد.

خانواده احمد در شهيون از وضع مالی نسبتا خوبی برخودار بودند . دامداری و کشاورزی می کردند اما برای ادامه تحصیل در مقاطع راهنمايي و دبيرستان مجبور به مهاجرت به دزفول شدند. احمد تابستانها را در کوره پزخانه های اطراف دزفول مشغول به کار می شد و همه این سختی ها از او جوانی مقاوم و صبور ساخته بود.

بعد از پيروزي انقلاب به منظور كمك به مردم فقير با بخش عمراني جهاد سازندگي همكاري می كرد. جنگ که شد کوله پشتی اش را بست و جبهه رفت. آن روزها که جبهه رفتن ها کوتا مدت بود. چهل روز را در گرمای کوشک سپری کرد و بعد با تنی تب دار و برای استراحت به دزفول برگشت و چند روزی را در منزل بستری شد.

در عملیات رمضان با گردان عمار به خط دشمن زد و در محرم هم سرمای سخت شرهانی را تجربه کرد. در شرهانی با حسن بویزه (شهید) معاون عبدالعلی ملک ذاکر(شهید) آشنا شد. احمد اهل صفا و راستی و کم حرف بود. او حسن بویزه را بخاطر همین صفات خیلی دوست می داشت. بعد از مأموریت شرهانی وقتی به دزفول مراجعت کردیم روزی سراغم آمد و گفت حسن بویزه بشدت مریض است. برای عیادت حسن به دیدارش رفتیم اما حال خوبی نداشت و او را به درمانگاه بردیم. احمد را ندیده بودم که به کسی چنین علاقمند شود.

عملیات والفجر مقدماتی آخرین فصل زندگی احمد کایدخورده بود. با گروهان مالک از گردان بلال از میدان مین رد شد اما هرگز برنگشت.

احمد در بخشی از وصیت نامه اش نوشته است:

” ما را همگی فراری از مرگ نیست و بامردن نیز فراری از حکم و عدل خدا نیست. خوشا به حال آنانکه زندگیشان برای خداست و مرگشان در راه خداست. خوشا به حال آنانکه جز راه خدا راهی ندارند و جز ذکر خدا یادی ندارند ”

به روان پاکش درود می فرستیم.

روایت  یکی همرزمان احمد :

خوب است یادی کنیم از دیگرخانواده ی این شهید پسرعموهای این شهید، مصطفی در گردان بلال که در کربلای ۴ جام شهادت را نوشیدند، فریدون از جانبازان سرافراز گردان عمار واطلاعات عملیات لشکر وبرادر بزرگشان حاج حسن فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا که معلم همه اینها که خود از جانبازان ودلاورمردان جبهه های نبرد از ابتدای جنگ تا روز آخر در تمامی عملیات حضور داشتند والان هم در بی نامی زندگی سپری میکنند
یاد همه شهدا خصوصا شهدای این خانواده مهدی کایدخورده فتح المبین، احمد کایدخورده والفجرمقدماتی ، غلامعلی کایدخورده عملیات بدر،مصطفی کایدخورده گربلای ۴ ،شعبان کایدخورده کزبلای ۴ ومحمد کایدخورده والفجر ۱۰ گرامی باد

—————————————————————————

روایت یکی از همرزمان احمد:

با احمد در پدافندی کوشک به مدت دو ماه در گردان عمار محشور بودم. انسان ساکت و نجیبی بود. کوشک خط آرامی بود اما آخر آن ماموریت به تلخی کشید. من و احمد همسنگر بودیم. برای استفاده از فرصت با هم قرار گذاشتیم کلمات قصار نهج البلاغه را حفظ کنیم. از این کار که پیشرفت خوبی هم داشتیم، لذت می بردیم. هنوز خاطرات حشر و نشر با احمد همراه با محفوظاتم از آن فرمایشات گهربار مولا در ذهنم زنده می شود. امید که حضرت حق بخاطر آن حشر و نشرها و به لطف و کرم خود ما را با احمد و سایر دوستان شهید محشور کند

لازم به ذکر است که شهید احمد کاید خورده متولد ۱۳۴۴ در سن ۱۷ سالگی در مورخ ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی و در منطقه فکه جاویدالاثر گردید. پیکر این شهید عزیز به تازگی توسط آزمایشات DNA شناسایی و فردا سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ همزمان با سالروز شهادت امام صادق (ع) تشییع و تدفین خواهد شد. مزار شهید احمد کایدخورده در گلزار شهدای شهید آباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.

نگارنده و راوی : حاج مهران موحد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا