تاریخ‌نگاریدل‌نوشته‌ها

وقتی تقدیر پرواز باشد . . .

شب اول

بالانویس:

تا شب سالگرد ۱۳شهید موشکی سال ۵۹ مسجد نجفیه،  نیت کردم ۵ شب در الف دزفول ، برایشان مراسم بگیرم.

شب اول

وقتی تقدیر پرواز باشد ، زمین و زمان هم که دست به دست هم بدهند ، همان می شود که باید بشود.

وقتی تقدیر پرواز باشد ، حتی اگر پرنده هم کوچک باشد ، حتی اگر مادر به او نیاموخته باشد ، پرواز می کند.

وقتی تقدیر پرواز باشد، وقتی چشم مست آسمان باشد، وقتی دل، تنگ ستاره ها باشد، بال هر چند هم کوچک و بی رمق باشد، جان می گیرد برای پر زدن.

وقتی تقدیر پرواز باشد، قفس هرچند هم که محکم باشد، باز هم پرنده راه خودش را پیدا می کند.

اصلا جایی که تقدیر پرواز باشد ، قفس حرفی برای گفتن ندارد.

وقتی تقدیر پرواز باشد، دیگر تقدیر است .

 نمی شود کاریش کرد.

وقتی تقدیر پرواز باشد ، شب ، بچه ها می خوابند توی مسجد.

وقتی تقدیر پرواز باشد ، موشک دقیق می خورد پشت دیوار مسجد.

دیوار فرو می ریزد و سقف می آید پایین.

وقتی تقدیر پرواز باشد، دیوار و سقف آوار میشود روی بچه ها.

وقتی تقدیر پرواز باشد، اکثر بچه ها ۱۳ و ۱۴ ساله اند.

همان کبوترانی که اول گفتم.

و آن شب تقدیر پرواز بود.

موشک ، آوار و کپسول های گاز . . .

وقتی تقدیر پرواز باشد ، ترکش، صاف می آید و می خورد توی باک ماشین کپسول های گاز و هر کپسول گاز هم با تقدیر دست اخوت می دهد.

و تو می پرسی:« کپسول گاز را با تقدیر چکار»؟

و من می گویم وقتی تقدیر پرواز باشد ، انفجار هر کپسول، خود می شود بهانه ای برای اینکه نگذارد تو وارد مسجد شوی.

تا نگذارد تو بروی و مانع پرواز کبوتر ها شوی.

وقتی تقدیر پرواز باشد ، تا تو دیوار مسجد را بشکافی و آوار را کنار بزنی ، می بینی قفس خالی است و پرنده ها پریده اند .

سیزده پرنده.

و وقتی تقدیر پرواز نباشد ، سه پرنده می ماند تا آن سیزده پرنده فراموش نشوند.

و می مانند و می مانند و می مانند. . .

 تا برایمان بگویند: «وقتی تقدیر پرواز باشد ، هرچند قفس تنگ و بال کوچک باشد ، می شود پرواز کرد و وقتی تقدیر پرواز نباشد، باید ماند و فریادزد : کبوتر را به خاطر بسپار ، پرواز مردنی است

 شادی روحشان فاتحه ای قرائت بفرمایید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا