خاطره شهدا

من از حنظله بالاتر نیستم

روایتی از شهید هوشنگ آراسته نیا

من از حنظله بالاتر نیستم

روایتی از شهید هوشنگ آراسته نیا

در دوران مبارزه علیه رژیم ستمشاهی از جنس همان جوانانی بود که جانش را کف دستش می گرفت و در انواع مبارزات شرکت می کرد. حتی او از معدود کسانی بود که در انداختن مجسمه شاه در شهرستان دزفول پیشقدم شد.

شهید آراسته نیا در این تصویر یکی از افرادی است که بالای سکوی مجسمه ایستاده است

بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۸ بر اثر عشق و علاقه ای که به سپاه داشت به عضویت سپاه درآمد. خودش می گفت: « دیگر آرزویی ندارم! پیروزی انقلاب آخرین آرزوی من بود.»

روزی به او گفتم: « هوشنگ! همه می دونن که جای تو، توی این دنیا نیست. اما اگه اول متاهل بشی و بعدش شهید، دینت کامل تر می شه.» ابتدا کمی سرخ و سفید شد. اما حس کردم که برای ادای تکلیف به ازدواج خواهد اندیشید.

 

هر کجا ماموریتی بود داوطلب می شد. سپاه اندیمشک، آبادان، دزفول، هفت تپه، کرخه ، پاسگاه واوی، پادگان کرخه، گشت نوار مرزی، دهلران، واقعا خستگی نمی شناخت.

فرمانده ی عملیات سپاه دزفول، غلامعلی رشید همه را به خط کرد بود. آماده ی ماموریت، و اعزام به منطقه ی مرزی و نفوذ و ضربه به متجاوزین بعثی. یک عملیات چریکی در پیش رو داشتیم. در این بین هوشنگ را دیدم که شاداب و خندان با یک جعبه شیرینی دارد می آید و بلند بلند می گوید:

«اسم منم بنویسین! اسم من یادتون نره ها!»

قدری جلوتر آمد و گفت: نصف دینم رو کامل کردم! عروسی هم انشاالله می مونه بعد از تموم شدن جنگ! 

به او گفتند : « حالا دیگه تو متاهلی! نباید تو مأموریت های خطرناک شرکت کنی!»

  گفت: « مگه من از حنظله بالاترم! »

شهید «هوشنگ آراسته نیا» متولد ۱۳۳۶ ، در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی ، در مورخ ۳۰ مهرماه ۱۳۵۹  در یک عملیات چریکی در منطقه غرب کرخه به فیض شهادت نائل آمد و مزار مطهرش در گلزار شهدای بهشت علی دزفول ، زیارتگاه عاشقان است.

راوی : غلامحسین سخاوت

منبع : پایگاه فرهنگی رایحه

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا