دل‌نوشته‌هاصوت

الف دزفول

مقدمه ای برای آغاز الف دزفول

در بین خاطرات کودکیم ، شفاف ترین خاطره­ها ، خاطرات دوران جنگ است.

هنوز جملات گوینده رادیو را از برم که می گفت  : « علامتی که هم­اکنون می شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید» و پس ازآن صدای گوشخراش آژیر قرمز (دانلود صدای آژِیر قرمز). . .

یا صدای گوینده بخش فارسی رادیو عراق ( دانلود صدای گوینده رادیو عراق) که از حمله هوایی خبر می داد و در رأس شهرهای مورد هدف دزفول را نام می برد، با این عبارت که . . .  الف – دزفول ( دانلود صدای گوینده رادیو عراق در اعلام موشک باران دزفول)

صدای آژیر ، آهنگ مرگ می نواخت برایمان. گاه هنوز آژیر تمام نشده بود که صداهای پیاپی انفجار چهارستون خانه را می لرزاند و من در اعماق زیرزمین و یا شوادان[۱] درآغوش پدر یا مادر از رؤیای روزی که جنگ تمام می­شود و همه چیز آرام می شود می شنیدم.

 آرزویم تمام شدن جنگ بود. تمام شدن آوارگی ها و آوارها.

تصویر چهره نزدیکانم را آنگاه که خبر شهادت اقوام و آشنایان و دوستان و همسایگان را می شنیدند ، هنوز از یاد نبرده ام .

در تصاویر مبهم کودکی­هایم تصاویر شلوغی شهیدآباد گاه هنوز هم برایم مجسم می­شود.

و من کودکی ام در این همه غبار و ترس و اضطراب گذشت.

و جنگ برایم کابوسی بود که تمام شدنش آرزویم بود و اینکه دیگر در هجوم و موشکباران الف دزفول را نشنوم بلکه در آبادانی و رسیدگی به خرابی ها و عقب ماندگی ها ، الف دزفول باشد.

 شهرم روز به روز ویران و ویران تر میشد.  موشک های ۱۲ متری در کوچه های ۳متری غوغا می کرد . جنازه­های متلاشی شده و خانه های ویران شده یک سوی داستان بود و جوانان شهرم که در خط مقدم نبرد عاشقانه پر می زدند ، سوی دیگر داستان.

دزفول در دوجبهه می جنگید. جبهه شهر و جبهه خط مقدم.

چنان شد که امام فرمود :

«اگر قرار باشد روزي از جماران خارج شوم،به دزفول مي روم.»

«شما دزفولي ها امتحان داديد و خوب از امتحان بيرون آمديد»

«دزفول دين خود را به اسلام ادا كرد»

 جنگ تمام شد و من زمانی که خود و اطراف را شناختم ، بر جنگ و بر آدم هایش عاشق و عاشق تر شدم. جنگ منفور بود ، اما ارزش­هایش و آدم های باارزشش حسرت جاماندن را در دلم روز به روز بیشتر کرد.

و به شهرم روز به روز بیشتر عشق ورزیدم و به شهدای شهرم . . .

 و اما همین دزفول امروز در نهایت بی مهری همه مسئولین از هر لحاظ ، استوارتر از قبل ایستاده است.

نمی خواهم از دردها و بی عدالتی ها بگویم که فعلاً مجالش نیست و مثنوی هفتاد من درد است.

امروز آمده ام تا بگویم ، من از امروز پنجره­ی الف – دزفول را باز می کنم به روی دنیا و می نویسم از شهرم و آنچه که بر او گذشته است و می گذرد و بنویسم از شهدای شهرم . . .

مظلوم ترین شهدا .

 شهدایی که به لطف کم لطفی بعضی ها ، هنوز آوازه بزرگی و عظمتشان  از نرده های شهیدآباد و بهشت علی آنسوتر نرفته است.

آنان که سال ها پیش باید می نوشتند و می گفتند ، سکوت کردند و تا به امروز نیز هنوز لب وا نمی کنند و ثمره این کم لطفی و بی مهری آنان این شد که امروز از شهدا جز افسانه ای باقی نمانده است.

آنان که باید این سرمایه بزرگ را به نسل من منتقل می کردند و نکردند و این شد که می بینید و می بینیم.

و مگر نه پیر ما فرمود که نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند ؟

آنانکه می باید انجام ندادند و امروز من به نوبه خود و در حد توان خود این سنگر مجازی را در انبوه هجمه های دشمن و به برکت اولین شب از ماه رمضان می زنم و امید که بتوانم به کمک تمامی دوستان سنگرهای مجازی دیگر ، از حماسه های بزرگ واز حماسه آفرینان بزرگ شهرم بگویم.

 فقط تنها نکته مهم سنگرم این است که می خواهم از معنویت آن روزها بگوییم و کمتر از درد و فغان و آه و اشک ها بسراییم.

بیایید به دنبال این باشیم که یاوران پیرجماران چگونه راه صد ساله را یک شبه پیمودند و به دنبال دلیل و علت های پیشرفت معنوی شهدا باشم و در روزگاری که مردم دنبال حرکت افقی هستند، راه حرکت در مسیر عمودی را از شهدا بیاموزیم  که شهدا واسطه اند بین ما و اهل بیت و اهل بیت واسطه اند بین شهدا و خدا.

ببینیم چگونه می شود که در خاطرات بجا مانده از شهدای ۱۶ تا بیست و چند ساله ، حالات و اتفاقاتی را می توان دید که بر عرفای هفتاد و چند ساله گذشته است؟

بیایید به دنبال کلید درب این قفس تنگ دنیا باشیم.

و دعا کنیم که پروردگارا

ما را به عزت شهدا مقرب درگاهت کن و روزی که «یفر المرء من اخیه»  ما را شرمنده شهدا مکن.

وشهدای غریب شهرم

بیشتر از همه از خودتان مدد می جویم.

[۱] محلی مانند زیرزمین با عمق زیاد که  در دوران جنگ به عنوان پناهگاه مورد استفاده قرار می گرفت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا