خاطره شهدا
موضوعات داغ

افشای راز سر به مهر مزار یک شهید (۲)

افشای راز مزار شهید سید مجتبی صائبی نیا برای اولین بار

 دوباره برادر

سید رضا بهت زده گوشی تلفن را قطع می کند و بلافاصله از قم راه می افتد سمت دزفول. تمامی اتفاقات یازده سال پیش را با خود مرور می کند. شهادت «آمجتبی» و مفقود الجسد شدنش، سپس پیدا شدن پیکر او و تکرار تمامی مراسم ها.

اگر سید را سال ۶۶ سپردیم دست خاک، پس این شهید که مادر خبرش را داده بود که بود؟ و اگر واقعا این پیکری که بنام سید آورده اند، واقعاً استخوان های سوخته ی سید است، پس آن پیکر که یازده سال پیش دفن کردیم که بود؟ این معمایی است که لحظه ای دست از سر سیدرضا بر نمی دارد.

جمعه است که سید می رسد دزفول و مستقیم می رود سمت بنیاد شهید.  تعطیل بودن بنیاد طبیعی است. سید بلافاصله خودش را می رساند درب خانه ی معاون بنیاد و خودش را معرفی می کند.

در کمال ناباوری ، معاون بنیاد از پیکری خبر می دهد که  پلاک دارد و مربوط به «سید مجتبی» است. سید رضا تمامی حکایت هایی را که قدمت یازده ساله دارد تعریف می کند و از پدر و مادرش می گوید که برای یک شهیدشان دوبار به طور کامل و مفصل مراسم گرفته اند. پدر و مادری که اکنون پیری و بیماری تاب و توانی برای یک مراسم دیگر  برایشان باقی نگذاشته است و  بیم آن می رود که این اتفاق زمین­گیرشان کند و یا . . . .

سید مدام می گوید و می گوید، اما معاون بنیاد راهی جز تشییع پیکری را که کمیته جستجوی مفقودین تحویل داده است ، پیش پای سید نمی گذارد.

سید رضا مبهوت تر از همیشه دارد به این تقدیر غریب می اندیشد. یک مراسم تشییع دیگر و باز هم مجلس ختم و شب هفت و چهارهفته و چهلم . . .  .

سید رضا مبهوت تر از همیشه دارد به این تقدیر غریب می اندیشد. یک مراسم تشییع دیگر و باز هم مجلس ختم و شب هفت و چهارهفته و چهلم . . .  . هر طور که داستان را ورانداز می کند نتیجه ای نمی گیرد. نمی شود. اصلاً نمی شود.  اصلاً نمی تواند داغ پدر و مادر را پس از یازده سال تازه کند. آنان تاب و توان این که برای یک شهیدشان  دو پیکر تشییع کنند و سه بار مراسم بگیرند را ندارند. همان پیکر تکیده ی اول را هم نگذاشته بود، پدر و مادر ببینند، حال با یک مشت استخوان و پلاک چه می کرد؟

سید رضا، درست است که یک برادر از دست داده است ، اما انگار کن آن یک اتفاق برای بار سوم بخواهد تکرار شود. آشفته تر از همیشه بین دو راهی مانده است.  پیکر قبلی پیکر برادر بود یا این پیکر که در تابوت سه رنگ آورده اند؟ دل خسته ی مادر را چه کند؟ کمر خمیده ی پدر را؟ سید باید تصمیم بگیرد. شاید سخت ترین تصمیم عمرش را. در هجوم هزاران فکر و تدبیر و خیال، از همه چیز مهم تر برایش وضعیت  روحی پدر و مادر هستند.

« نمی شود… نمی توانیم… پدر و مادرم تاب نمی آورند… ما نمی توانیم این پیکر را تحویل بگیریم… شما را بخدا پدر و مادرم را در این داستان وارد نکنید…. » این جملات سیدرضاست که تصمیم نهایی اش را عنوان می کند و معاون بنیاد هم می گوید: «اشکال ندارد، اما چون به هر حال این پیکر باید دفن شود، ما خودمان کارهای مربوطه را انجام می دهیم »

 

دو پیکر ، یک مزار

در اطلاعیه ای که برای تشییع تعداد زیادی از مسافران رجعت کرده چاپ شده است ، روی اسم «شهید سید مجتبی صائبی نیا»  با ماژیک خط کشیده می شود و پیکر او به همراه مابقی شهدا تشییع نمی شود.

«سید رضا » خودش هم  از این جای داستان به بعد را  بی خبر است. این که آن پیکر چگونه و توسط چه کسی پایین پای سید مجتبی دفن شد. این که آن پیکر که سال ۶۶ دفن کردند پیکر برادرش بود یا این پیکر که سال ۷۷ پایین  مزار «آمجتبی »دفن شد و سکوت پر از حرف پدر و مادر سید هم این وسط نشان از مثنوی های ناگفته ای است که در سینه شان تا ابد ماندگار می شود.

 

 مزار سید مجتبی در شهیدآباد دزفول و سیمانکاری پایین مزار که مربوط به دفن پیکر دوم است

آخرین تصویر

و امروز از آن اتفاق ۱۷ سال می گذرد و  فقط یک نشانه از آن  روز  برای سید رضا مانده است که هر گاه نگاهش می کند، تمامی خاطرات برادر شهیدش در سینه مرور می شود.  خاطرات مرحوم پدرش «آمحمدی صائبی نیا» که سال ۸۳ ، حج اش ناتمام ماند و در مدینه ی منوره  و در خاک مقدس بقیع آرام گرفت. خاطرات مادرش که داغ شاخ شمشادش را سال ها به دوش صبر کشید و  سال ۹۲ رفت تا مهمان «آمجتبی» شود.

نشانه ای که هنوز هم پایین مزار «آمجتبی» جلوه می کند و آن نشانه،  سیمانکاری  پایین مزار «آمجتبی» است که پس از دفن پیکر دوم انجام شده است و راز آن را «آرضا» و خانواده اش ، سال ها به دوش صبر کشیدند، اما کسی از آن خبر دار نشد.

سید هنوز هم مردد است که از آن دو پیکر کدامیک «آمجتبی» بود و آن پیکر دیگر مربوط به کدام شهید گمنام این سرزمین است که مهمان مزار «آمجتبی» است.

هرچند می دانم «آرضا» ته دلش به یکی از این پیکرها بیشتر دل بسته است. آخر برادر از دست داده است و آنکس که داغ برادر داشته باشد، بالاخره پیکر برادر را به نشانه ای خواهد شناخت. آخر شنیده ام که  زینب (س) پیکر حسین را از عطر و بویش شناخت.

 

مزار منور شهید سید مجتبی صائبی نیا در قطعه ۲ گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا