یادهای ماندگار
موضوعات داغ

این واژه ها عطرِ بهشت دارد ( قسمت سوم )

انتشار دستنوشته هایی منتشر نشده از دانشجو و معلم شهید حمید کیانی

این واژه ها عطرِ بهشت دارد ( قسمت سوم )

انتشار دستنوشته هایی منتشر نشده از دانشجو و معلم شهید حمید کیانی

قسمت سوم  – بخش اول

از یاداشتهای شهید حمید کیانی تحت عنوان رازی با حضرت حق جل جلاله

بسم الله الرحمن الرحيم

خدایا! ای که وعده اجابت دعا فرموده ای!  ای که شاهد نجوا و رازهای قلوبی! ای که جبیبت پیامبر و ولي ات علي است و جهان به واسطه وجود آنهاست.

به حبیبت و ولی خودت و به اهل بیت پیغمبر اکرم (ص) سوگندت می دهم، حب دنیا را از قلبم خارج فرما. توفيق خدمت خالصانه را عطایم نما. گناهان بی شمار کبیره و بی شمار صغيره ام را ببخش. عبادات مملو از ریا و نقص بنده ذلیل و پست خودت را بکرم قبول فرما.

خدایا بارها با شدت شرم بر پیشگاهت پیشانی بر خاک گذاشتم تا شاید مرا ببخشی، اما به عزتت قسم که لایق بخشیدن نیستم و اگر ببخشی از بی منتهای لطف توست. خدایا زندگی ام را با خود خواهی، کینه برادران مؤمن ، تکبر ، سرکشی ، اصرار بر گناه ، بدخویی، عجب ، دورویی و نفاق سپری کردم و همگان پنداشتند درونم نیز چون ظاهر فریبنده من است. خدا همه مؤمنین خوش بین به من را و بدبین به مرا ببخش و منِ درون تباه و ظاهر نیک را از بیکران عفو و اغماض خويش نصیبی عطاء فرما! خدایا عشق پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین در دلم بوده است و گاه اشکی از غم یا از شوق نسبت به وجود مقدسشان از دیدگانم سرازیر شده است. تورا به قرب آنها سوگند به دستگیری و شفاعت من بی مقدار و روسیاه در صحرای وانفسای محشر اذنشان فرما!

خدایا سالهای زندگی ام هیچ کار شایسته درگاهت نکرده ام! زشتی هایم که زشت بوده است و بسیار زیاد و آنها را که نیک باید نامید نیز آنچنان آلوده به اغراض و نیات سوء بودند که بدتر از بدی ها! خودت از خزانه غیبت بر من ترحم فرما!

خدایا تو آن مولایی هستی که من در طول زندگی ام هیچ گاه خشونتی از جانبت ندیدم! هر بار که با انبوهی گناه بزرگ و ناسزا بر آستان ولایت تو وارد می آمدم و سزاوار بود تا بر شديدترين عقوبتم بکشانی، تو هیچ از اظهار لطف نکاستی! گویا هیچ گناهی از من سرنزده است.

بارها از بدترین اعمالم توبه می کردم و دیگر بار تکرار می نمودم و به خوبی احساس می کردم که تو براستی تویی که بسیار توبه را می پذیری.

خدایا تو برهمه جوانب زندگی ام نعمت فروباریدی و من پست و کفور بی اعتنایی کردم. گوئیا من صاحب نعمتم!  خدایا همه را کردم اما در مقابل ، بزرگواری تو بیشتر از گاه و دنائت من است و با کریمی و لطفت بر من ببخش.

خدایا راز و نیاز با تو زیباست. زیباست که روسیاهی عصیانگر که همیشه فرمانت را زیر پا نهاده و گردنکشی کرده است،  بر پیشگاهت عرض نیاز و افشای راز کند. خدایا نزدیکی تو از رگ گردن به انسان بیشتر است و رازهای درون را آگاهی! تو بر همه چیز ناظر و گواهی. به بزرگیت سوگندت می دهم بر این همه معصیت قلم عفو برکش و توفیق خدمت خالصانه ام عطا فرما. خدایا چند بار توفیق یافته ام در نبرد حق علیه باطل شرکت کنم.

پایان بخش اول از قسمت سوم

ادامه دارد

قسمت سوم  – بخش دوم

زیباترین صحنه آزمایش بشر است و اساسی ترین پالایشگاه گناه . خدایا به خون جوشان شهدای کربلا ، به عشق و شور مقدس سربازان دلاور حماسه عاشورا به التهاب زايد الوصف سربازان صدر اسلام ، خدایا به خود سیدالشهدا قسمت می دهیم توفیق شرکت فعال در جهاد همیشه اسلام را به من عطا فرما! خدایا دوست دارم در هر کجا که اسلام مظلوم زیر فشار ظلم ناله می کند توفيقم بخشی تا در نجاتش با خون و جانم یاری کنم.

خدایا همه دوستانم و هر آشنای دلسوزی را که می بینم بهتر از من و به مراتب بیشتر از من در راه تو زحمت کشیده است! بیشتر ضربه خورده است و فشار و سختی تحمل کرده است.  خدایا من بی عرضه نالایق که زندگی ام غرق تنبلی ، سستی ، خواب ، تن پروری ، بی خیالی و گناه است ، مدد فرما تا در راه رضای حضرتت با اخلاص و اخلاص و اخلاص تلاش نماییم.

خدایا دوست دارم پس از این همه سوگند که به خون شهدا وعصمت ائمه تو را داده ام، توفیق جهادم بخشی اما در این راه فقط به شهادتم راضی باش! خدایا به شهید مظلوم کربلا ، درد سوزان عشق درونی ام و التهاب شوق و عشق به شهادتم را با توفیق شهادت بخشیدنم در راهت آرامش بخش و درمان نما!

خدایا دوست دارم و از پیشگاه کبریائی تو التماس دارم تا آنگونه شهیدم سازی تا در خون خویش غرق شوم! آنگونه که وجودم گواهی خونین از پیکار حق و باطل در همیشه تاریخ و یاد آور همه دردها و زخم های ظاهری و باطنی پیغمبر و ائمه و مسلمین صدر اسلام باشد.

خدایا شهادتم عطا فرما و در میدان عطا فرما. آنگونه که خونم بر زمین مقدس نبرد اسلام با کفر و نفاق سندی سرخ باشد از مظلومیت و حقانیت اسلام. خدایا اگر مصلحت است دوست دارم تا در سخت ترین شرایط و با شدیدترین ضربه ها شهید شوم شاید از گناهانم، شاید، شاید اندکی جبران شود که جز به فضل تو محال است. خدایا همه ماه مبارک رمضان را در این دوسال دعایت کردم که توفیق جهاد کردن و شهید شدن را بمن عطا فرما! امیدوارم به خیرت قبول فرمائی! خدایا راز و نیاز با تو دل نشین است و حرف دل بسیار! خدایا سفارش بسیار فرموده ای به نیکی و احسان به پدر و مادر! فرموده ای به نیکی حتی اگر کافر باشند! خدایا از اینکه توفیقم دادی تا در این مدت کوتاه عمر شاید در سخت ترین احوالِ پیری، در حد توانم دست پدر و مادرم را برگیرم و چون غلامی در خدمتشان باشم سپاسگزارم! اما نه! خدمت نکرده ام! مگر چه کرده ام! خدایا! از کوتاهی کردنم در حقشان که بسیار بود حق آنها و اندک بود خدمت من، درگذر! خدایا به همگان توفیق ده و معرفت که عاشقانه و برای کسب رضای تو سخت ترین اوامرت را گردن نهند و در شرایطی که از سختی جان به لب می آید ، حوصله ها تنگ می شود، صبرتمام می شود و  دنیا به چشم انسان تاریک، آری در آن شرایط خوشحال و مسرور باشند از اینکه این همه تنگی برای رضای توست و هم چنان تحمل نمایند!

پایان بخش دوم از قسمت سوم

ادامه دارد

 

قسمت سوم  – بخش سوم

خدایا از گناهان پدر و مادرم نیز در گذر و با رحمت بی پایانت عفوشان فرما! خدایا طعم تلخ پیری و تحلیل رفتن قوای انسانی را در پیران تا حدودی درک کرده ام! به عزت و جلال خودت در جوانی که فصل کار و تلاش و عشق است و در عین حال فصل ارزش کار، به همه جوانان مسلمان توفیق فعالیت مؤثر در جهت خود سازی و سیر به سوی خودت و جهاد در راهت عنایت فرما! خدایا اندرونم را غصه و اندوهی مداوم فرا گرفته است. می خواهم برای جبرانش مسافرت کنم. می گویم شاید بیشتر از این وقتم اتلاف شود. می خواهم تفریح کنم، نمی کنم؛ مبادا بیشتر از این غافل از یادت شوم! میخواهم بخوابم! نمیخوابم! که مبادا بیشتر به سنگدلی و انحطاطم کشاند!  چه کنم خدایا؟

به عزت و جلال خودت به ما توفیق تداوم در ذکر و بندگیت را عطا فرما و نیز حلاوت عبادت و پرستشت را به ما بچشان. خدایا همه زندگی ام را مراقب باش! در همه احوال با لطف و رأفت خویش دستم را بگیر و از ظلمتِ ترسناک و مهیب گناه، نجاتم بخش و چون طفلی نادان و ناتوان و بی اختیار به هر جا و هر کار و هر مرامی که صلاح میدانی رهنمونم باش.

 

خدايا شرمنده و سربه زیرم، اما به درگاهت معروض مي دارم که حتی الامکان در اکثر روزها با کلام مجیدت دمساز و رفیق بوده ام! چیزی درک نکرده ام، اما عاشق قرآن بوده ام! از خواندنش! از شنیدنش! از هدیه کردنش! از آموزش دیدن و دادنش لذت برده ام! خدا سالهاست در جلسات بوده ام، اما افسوس که این همه توام با گناه بزرگ بوده است.

 افسوس که کارهایم را خود تباه کرده ام! افسوس که وقتم را در جلسات گرفتم! در مساجد گذراندم! اما چه بسا همه بر باد رفته باشد! خدایا به توانایی وجودت بر من همه را ببخش! به آیه آیه قرآنت سوگندت می دهم که در محشر کبری ، آنجا که ذلت برمن چیره می شود، آنجا که نامه عملم غرق در معاصی است، آنجا که هیچکس به فریادم نمی رسد، آنجا که از شدت شرم عرق ریخته و در حضور همه خلایق سر بزیر افکنده و بر سر می کوبم، به صاحب شریعت اسلام که قرآن بر قلبش نازل شده است قسمت میدهم،  قرآن کریم را و پیامبر اکرم (ص) را بفریادم برسان!

خدایا اگر حتی لحظه ای ناچیز در طول زندگیم از قرائت قرآن یا نماز جماعت یا هر عمل دیگر راحتی، لحظه ای برای تو خالصانه انجام داده ام، که بعید است، بعید، بیا به خاطر همان نجاتم بخش و اگرلحظه ای هم نبوده است چه ؟؟؟

خدایا اما از دریاهای بیکران و همت و لطفت ای کسیکه رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است همه چیز ممکن است. ممکن است تا با عطوفت و رحمت خویش گناهکاران را از ورطه عذاب برهانی. آری که تو همیشه کریمی و مهربان! ای ارحم الراحمين. ای فریاد رس بیمناکان غریب! در ترسناک ترین و تنهاترین اوقاتم دستم را بگیر و امیدم را ناامید مفرما .

خدايا التماس می کنم! خدایا تو بر احوال درون و بیرون هر انسان آگاهی! خدایا تو گواهی که در ضمیر ما چیست و نیت ما را میدانی! اینک خاضعانه در درگاهت ابراز راز می کنم .

پایان بخش سوم از قسمت سوم

ادامه دارد

 

قسمت سوم  – بخش چهارم

خدایا اگر هدف رضای توست، اگر هدف جلب خوشنودی تو و یاری دین توست ، چگونه باید زندگی کرد؟ خدایا از یکطرف جنگ است و دردهای سنگین وارد بر اسلام! جنگ است و دریایی غم و اندوه بی کسی اسلام و در این میان ما جوانان مدعی اسلام و نیز من بی لیاقتِ تو خالی!

از یک طرف تحصیل واجب است و در این سن که مساعدترین سن برای شروع تحصیل است به سرمی برم! خدایا فکر می کنم آیا در دانشگاه در این رشته یا حتی رشته های دیگر خواهم توانست تکلیفم را ادا کنم؟یا حوزه علمیه؟ خدایا مسلم است جنگ نیز واجب است.

در این میان راه صواب راه رهنمون ام باش! خدایا دستم را بر گیر و بر طریق راستم استوار ساز! خدایا دوست دارم حوزه را بعنوان صحیحترین راه تحصیل که انشاالله مورد رضای تو باشد حداقل در این موقعیت من شروع كنم اما خدایا به خون همه شهدا سوگندت ميدهم خدایا به بزرگواری برادرم مشهدی عبد الحسین و مسعود و به ارزش همه شهدای اسلام قسمت میدهم لباس مقدس جهاد را و قبل از آن صرفاً و منحصراً کسب رضای حضرتت را و در ادامه شهادت در راهت را نصیبم فرما! خدایا به قلب و پهلوی شکسته فاطمه (س) توفیق جهاد پیگیر و شهادت در راه رضایتت را نصیبم فرما! خدایا بهترین و عزیزترین دوستان ما را گرفتند! خدایا برادرم ، فرزند برادرم ، و عده زیادی از نزدیک ترین دوستانم را از دست داده ام! حسين بيدخ ، محمد حسين اکرمی ، طاووسی، امینی خواه ، افشار نیا، نادی بلوچیان ، مهدی غفاری ،حمید عنبر سر ، حسن ژاله،  محمد رضای نوری ، ناصر فیض حداد و . . . و اینک خدایا هر بار که آرزوی دیدارشان کنم جز در قبرستان موعدی نیست

خدایا به خون این عزیزان شهید سوگندت می دهم توفیقم بخش تا چون خودِ آن، عزیزان تفنگ بر زمین افتاده شان را با اخلاص ، اخلاص ، اخلاص و فقط برای رضای تو ای سریع الرضا بر دوش گیرم و لباس زیبای جهاد را آنچنان بپوشم و خدای مهربان ستار العيوب ، غافر الذنب و قابل التوب ، آنقدر سختی های طاقت فرسای جنگ را بر اندام و روحم برسانی تا شاید ای بزرگ کریم گوشه ای و ذره ای بس ناچیز از نعمت های بیکرانت را شکر گذارم، که نتوانم و شاید مثقالی از گناهان بیشمار و لذتهای خلاف رضای تو را که چشیده ام جبران نمایم که باز نتوانم ؛ مگر اینکه چون همیشه از بیکران فیض تو چون پیش نسیمی نیز برما وزد و از ورطه سقوط دنیا و آخرت خلاصمان سازد.

لباس خاکی رزم زیباترین و شرافتمندانه ترین لباس بر پیکر مسلمان جوان  و شهادت بی مثال ترین و ارزشمندترین مرگ و یگانه آرزوی بزرگ من است . خدایا! به همه ارزش های بزرگ سوگندت می دهم توفیق جهاد پیگیر و شهادت سرخ را نصیبم فرما! آمین!

حمید کیانی

برای زندگی باید فکری کرد که صرفا برای رضای خدا صرف گردد. برای نیل به رضای خداوند. همه فشارها و تنگی ها را چشید و از همه مخلوقات خدا برای حضرتش راضی بود و با اعداء الله تا مرگ قطعی و شهادت سرخ چون ابا عبدالله مقاتله کرد . اینک بیاری خدا و تحت عناياتش تصمیم روسیاهترین بنده اش نیز اینست

 بعون الله وتوفيقه

جمعه ۱۳۶۴/۲/۱۴

«خدایا توفیق بندگی ، جهاد و شهادتم کرامت فرما

 حمید کیانی

 

پایان بخش چهارم از قسمت سوم

ادامه دارد

قسمت سوم  – بخش پنجم

یکی از یادداشت های شهید حمید کیانی در وصف دنیا

بسم الله الرحمن الرحیم

سختی از دل برخاسته ، سالهایی هر چند کوتاه زندگی کردن در دنیا با مقداری تامل و تفکر پوچی و فنای دنیا با همه مواهبش را می نمایاند که دنیا را بر هیچ چیزش نباید اعتماد کرد. همه محل گذر است و بس. هیچ لذتی را نباید در دل خوش داشت هیچ لذتی را به خاطر خودش نباید دوست داشته و هیچ درد و رنجی را که دنیا مملو از آنست، نباید صرفاً بد دانست. آلام و رنج ها همه نیکند و گوارا اگر با دیده واقعی نگریست و لذات و خوشی ها تیغ و زهر.

در این دنیای پر رنگ و نگار زندگی کردن و از در و دیوار گویا بهره برداشتن ، سبک و روشی می خواهد. اگر همه مقاطع زندگی را در یکی از قالب های  اساسی آخرتی یعنی یا برای خدا و یا برای خود دنیا شکل داد همه چیز حل است

یا برای خود دنیاست که در این حال آب گرم نوشیدن ، خاری بر کف پا رفتن ، مقداری غبار فرود آمدن ، هوای گرم و هوای سرد ،  مصائب مختلف دنیا ، نعمتهای خدادادی از قبیل جنس فرزندان، شکل و قیافه آنان و مدت زندگی ، پایان آن و هزاران چیز دیگر انسان بدبخت یئوس و کفور را رنج می دهد. حق دارد چون پایان کار را درک نکرده است ، معنی ندارد در دنیا زندگی کرد و از ذره ای لذت ممکن اغماض نمود.

باید همیشه خوش بود، چرا مقداری از زندگی در جنگ، مقداری در آوارگی و یا در حالات عادی مدتی در کودکی و نادانی و پس از گذشتن کودکی هر از چند وقتی مشکلی را در گیر شدن معنی ندارد که از این وضع رضایت داشت. آری با دیده دنیا نگر و خدا نشناس هرچند سجاده نماز گویای شناخت خداست اما او نشناخته است با آن دیده باید این چنین آرزوی لذت کرد و از نیش یک پشه کوچک و وزش گرم لحظه ای باد در شب های تابستان و از این قبیل رنجید و تا سر حد کفر پیش رفت.

 یک موجود خود خواه و از خود رضا:  چرا پشه را آفرید تا من رنج بکشم؟ چرا هوا گرم شد؟ چرا فرزندم چه شد؟ چرا چنین و چنان شد؟ همه سخن از رنج و ناراحتی خود اوست! می خواهد همه چیز طبق مرادش پیش رود، اما همین انسان اگر با دیده دیگری بر دنیا و همه مظاهر و مواهب دنیا نظاره کند، تفسیر خوبی ها و بدی ها دگرگون می شود. در اینجا فقط خداست!

پایان بخش پنجم از قسمت سوم

ادامه دارد

قسمت سوم  – بخش ششم

سخن از من و از زندگی من نیست که چگونه باشد تا راحت باشم. سخن از خداست که چه بوده است فرزندم دختر است یا پسر؟ زشت است یا زیبا ؟ هوا گرم است یا سرد ؟ همه چیز جوابش دلخواه است، چون همه به خدا بر می گردد! چرا از گرمی  هوا نالید؟ چرا از نیش پشه ای رنجید؟ نه تنها رنج ندارد که همه لذت است ، چرا چون نعمت خداست و مقدمه ای برای زندگی جاوید! انسان مسلمان دانا همیشه از این رنجها با خوشروئی استقبال می کن،د چرا که از جانب خداست و ضمنا زود گذر است.

خجالت بکشد انسان مگر تضمین شده است آخرت او چیست؟ انسانی که سراپا ضعف و نادانی است ، همه جهل و کمبود و ناتوانی است ، چطور از همه ناراحتی ها استقبال نکند؟ همه را بدین امید که فردای قیامت جبران می شود ، همه از خدای بزرگ است، من خیلی گناه کار و خوارم و . . .

همه اینها پس چه نیکوست نیش پشه را بر جان خریدن و گرمای سوزان را تحمل کردن و ذوق زدن که همه از خدای کریم و مهربان است.

این از باب اینکه دنیا چگونه است و نعمت‌های خدا کدام، اما تکلیف در دنیا چیست؟ در این اوضاع چه باید کرد؟ هدف رضای خدا و انجام تکلیف است که خدا مشخص کرده است؛ خواه با لذت و خواه با رنج همراه باشد. نماز، روزه، حج ،جهاد، همه باید برای رضای خدا باشد! اگر مقتضی است برای رضای خدا ، آوارگی، گرسنگی، نقص عضو، فشار را تحمل کردن، چه زیباست!

اگر مقتضی است برای جلب رضای خدا در خون و خاک چون مرغ پر و بال زدن، چه زیباست! و هیچ اندوهی در این قضایا روا نیست، همه برای اوست ، قلب‌ها را عادت به مهربانی دهید حتی به موجوداتی که اذیت می‌کنند و خوشحال و راضی باشید؛ حتی از مسائلی که رنج و درد به همراه دارند که همه نعمت‌های خدای مهربان است. این از یک طرف که باید همه چیز دنیا و آخرت را از خدا دانست و نیز دیگران که در راستای وظایفی که خداوند به عهده ما گذاشته است فقط باید به قول امام امت ادای تکلیف را مدنظر داشت؛ خواه پیروزی و خواه شکست را به دنبال داشته باشد. در هر حال واقعاً پیروزیست، چرا که برای رضای خدا و انجام فرمان خدا گام برداشته شده است

 

پایان بخش ششم از قسمت سوم

ادامه دارد

قسمت سوم  – بخش هفتم

حقیقت این است که در عالم اسلام مخصوصاً در جمهوری اسلامی که خواستار اجرای حدود الهی و گسترش آیین رهایی بخش اسلام و آزادی همه انسان‌ها از قیود بندگی و عبودیت غیر خداست، روز راحتی بر مسلمین نمی‌پسندند. هیچگاه دشمنان اسلام نخواهند گذاشت در رفاه و آسایش باشیم. لذا در این آرزو که کی باشد جنگ تمام شود! کی باشد دیگر جوان‌ها آسوده باشند! کی باشد مردم نفس راحتی بکشند! از این قبیل آسودن و منتظر این حرف ها نشستن بیهوده است.

فقط باید در فکر ادای تکلیف بود. چگونه خدا را راضی ساخت؟ مگر زندگی چقدر است که چندین سال آن را در فکر و انتظار پیروزی در جنگ تأسف خورد و چند سال را در انتظارهای دیگر؛ یقیناً فشار بر اسلام روز به روز بیشتر می‌شود و این گواهی محتوم تاریخ است. پس از هر درگیری و نزاع بین اسلام و ضد اسلام و رسیدن به پیروزی در آن مقطع، دیگر بار نزاعی شدیدتر و پردافعه‌تر آغاز گردیده است. پس مسلمان عزیز در این فکر باش که فقط خدا راضی نگه داری و فرمان او را گردن نهی و بس، که در این صورت چنانچه در این راه به کوشش و تلاش برخیزید ( لطف زندگی اگر هست در این است و نه غیر) وگرنه لذت در پیروزی، اندک است و اندوه در شکست زودگذر و همت به خرج دهی  همیشه پیروزی؛ خواه رایت بلند اسلام را به اهتزاز درآوری و خواه بر پای بیرق خونین رسول اکرم در خون خویش بغلتی و خواه در جبهه‌های نبرد، درخشان‌ترین افتخارات و پیروزی‌ها را بیافرینی و خواه شاهد آواره شدن فرزندان و ویرانی خانه‌هایت باشی، خواه بر دروازه‌های دزفول با عراق درگیر باشی و خواه در جزیره مجنون، خواه نبرد بدر پیغمبر را بخوانی، خواه حماسه خونبار و غمبار عاشورا را ،در هر حال پیروزی! که عین پیروزی این است که تحت فرمان خدا گام برداری و این سخن مولایت علی علیه السلام که اگر چنین در راه رضایت خدا تلاش کنید اگر در دنیا به پیروزی و فتح دست نیافتید، علی ضامن رستگاری شما در فردای قیامت است.

و برای یک مسلمان همین مهم است و ضمنا باید توجه داشت که وعده ی خدا پیروزی اسلام است هرچند در راستای این راه هزاران شکست ظاهری وجود داشته باشد که راه را باید منزل به منزل پیمود.

در یک منزل ملائکه خدا فتح را هدیه می نمایند و در یک منزل خواست خدا بر شکست ماست؛ ولی در هر حال مقصد مشخص است و مسیر اسلام روشن و حرکت سیل گونه انقلاب اسلامی بطور مداوم رو به جلو طی منزل می کند و نهایتا عَلَم خونین و پر افتخار اسلام که روزی بر دوش پیامبر بوده با افتخار بر دوش حضرت ولی عصر (عج)مشاهده می شود و مسلمین شاهد عزت و سربلندی اسلام خواهند بود

انشالله….

حمید کیانی ۲۸ رمضان المبارک ۱۴۰۵ مصادف با ۲۸ خرداد۱۳۶۴

پایان بخش هفتم از قسمت سوم

ادامه دارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا