خاطره شهدا
موضوعات داغ

شهیدی که راه شهادت را به رفیقش آموخت

یادی از شهیدان محمدتقی قرن زاده و شهید سیدعلی عیسی زاده

 

شهیدی که راه شهادت را به رفیقش آموخت

یادی از شهیدان محمدتقی قرن زاده و شهید سیدعلی عیسی زاده

 

رفیق فابریک  « محمد تقی قرن زاده » بود. جانشان بسته بود به هم و انس و الفت عجیبی به هم داشتند. هم اینکه بچه یک محله و یک مسجد بودند و هم اینکه «سید علی»، خیلی تحت تاثیر اخلاق و رفتار و منش «محمدتقی» بود.

با شهادت محمدتقی در کربلای ۵ ، «سیدعلی» خیلی به هم ریخت. یک جورهایی انگار بال پروازش را از او گرفته بودند. بی قراری هایش اوج گرفته بود.

اعلامیه شهادت شهید قرن زاده

یک بار پرده از رازی پیش من برداشت و گفت: « من هر وقت اراده کنم تقی به خوابم می‌آید »

به شنیدن همین جمله بسنده کردم و پاپیچ سید نشدم. ظاهراً رمز و رازی بینشان بود که سید را قدری آرام کرده بود.

چند روزی از این ماجرا گذشت. ظهر یک روز که از مسجد شانه به شانه ی هم داشتیم برمی گشتیم، سید گفت: «دیشب تقی رو خواب دیدم!»

این بار باید قدری پایم را فراتر می گذاشتم و به گفته های سید بسنده نمی کردم.

مشتاقانه پرسیدم: «خب! چی گفت؟ تو چی گفتی؟ ماجرا چی بود؟!»

آرام سرش را پایین انداخت و گفت: «راه شهادت رو بهم یاد داد!»

شهید عیسی زاده

قلبم ریخت. حدسم درست بود. رمز و رازی بین سید و تقی بود که حالا اگر قدری تلاش می کردم، شاید می توانستم از زیر زبان سید چیزهایی را بیرون بکشم. گفتم: «خب! چی گفت؟ درباره شهادت چی بهت گفت؟»

سید سکوت کرد. فرصت را باید غنیمت می شمردم. شاید دیگر فرصتی پیش نمی آمد. دوباره اصرار و سه باره التماس و چندباره خواهش … اما سید مهر سکوت را از دهانش بر نداشت.

حس کردم اجازه ندارد حرف های تقی را به من بگوید. لذا تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که از او بخواهم از تقی اجازه بگیرد و آن حرف ها را به من بزند.

سید لبخندی زد و قبول کرد. قرار شد وقتی تقی را در خواب دید از او مجوز بگیرد که آن راز را با من در میان بگذارد.

چند مدتی گذشت و خبری از سید نشد. یقین داشتم سیدعلی هر گاه اراده کند، محمدتقی را در خواب می بیند. برای همین بود که دیگر به روی سید نیاوردم. مطمئن بودم اگر اجازه گرفته باشد، یا محمدتقی پیامی برای من فرستاده باشد، سیدعلی کوتاهی نمی کند.

یک جورهایی به دلم برات شده بود که سیدعلی نتوانسته است از تقی اجازه بگیرد تا از پاسخ برای من هم پرده بردارد.

کمتر از دو هفته از این ماجرا گذشته بود و من هنوز داشتم در شعله ی اشتیاق دریافت پاسخ سوالم می سوختم که خبری توی شهر پیچید.

سید علی ، با میانبری که محمدتقی به او یاد داده بود، راه شهادت را پیدا کرد و پنجم فروردین ماه در ارتفاعات ریشن به میهمانی رفیق گرمابه و گلستانش رفت و من ماندم و رازی که سی و چهار سال است در اشتیاق شنیدنش هستم اما نه از محمدتقی خبری می شود و نه از سید علی !

شهید محمدعلی (محمدتقی)  قرن زاده ، متولد ۱۳۴۶ ، مورخ ۶ اسفندماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ و در منطقه شلمچه به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.

شهید سیدعلی عیسی زاده ، متولد ۱۳۵۰ ، مورخ ۵فروردین ماه  ۱۳۶۷ در عملیات والفجر۱۰ و در ارتفاعات ریشن  به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.

راوی: گل اکبر

‫۱۰ دیدگاه ها

  1. سلام علیکم
    خدا قوت.
    غافلگیر شدم. لینک مطلب را یکی از دوستان برایم فرستاد.
    ان شاءالله این شهدای عزیز دستگیر ما و شما باشند.

  2. شهید محمدتقی قرن زاده پسردایی ام هست.۶سالم بود که شهید شد یادش بخیر…چقدر مهربون و دوست داشتنی بود.خدا کمکم کنه بتونم راهشو ادامه بدم

      1. راستی؛برادر گلم؛جناب موجودی؛ممنون میشم اگه بهم بگی که مزار مزار مطهر قصاب جوانمرد؛دقیقا کجای شهیدآباده!؟پریروز هر چی گشتم نتونستم پیداش کنم.

        1. سلام مجدد
          قطعه ۲ شهیدآباد
          ردیف سوم ( از سمت شهدای فتح المبین)
          در کنار شهید کیانی و چوبتراش و . . . تقریبا مزار بیستم

  3. ممنونم جناب موجودی؛خدا خیرتون بده که با همچین مطالبی که در مورد شهدای شهرمون مینویسی؛روحم رو با یادشون شاد میکنی…عتقبت بخیر باشی انشاءالله.

  4. سلام
    خدا رحمت کند سید علی و تقی را
    از راوی شیرین سخنتان ( علی آقا ) ، از راز شعر درج شده روی سنگ‌مزار تقی هم استعلام کنید ؛ شاید بشود یک پست جدید برای الف دزفول .

    آنکه دارد بر خمینی بد گمان
    حق ندارد ما نهد در این مکان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا