بالانویس ۱:
معمولا اهل گله کردن نیستم. از همان دوره نوجوانی ام یادگرفتم آدم تو داری باشم و به قول معروف دردها را بریزم توی خودم . اما گاهی اوقات پیش می آید که باید گفت و بازهم به قول معروف کار از نگفتن خراب می شود.
بالانویس۲:
لطفا ۵ دقیقه وقت بگذارید و مطلب را کامل بخوانید و نظر و راه کار ارائه دهید.
دوره ی ۸ ساله مقدس ترین دفاع، با تمام فراز و نشیب هایش تمام شدو پس از این دوره اکثرلشکرهای درگیر این دفاع و شهرهایی که سرداران و رزمندگان دلاور و جوانان برومندشان را تقدیم کردند تا انقلاب همچنان مقتدرانه سرپا باشد ، شروع کردند از قهرمانی ها و از شهدایشان نوشتن.
در این میان خوزستان که اصلی ترین استان درگیر جنگ بود و بیشترین ضربه ها را هم در این دوره دید، از این قافله جا ماند و دزفول که آوازه رزمندگان غیورش به گوش صدام هم رسیده بود و به تلافی قهرمانی ها و رشادت های جوانانش در جبهه های نبرد، آماج موشک های ۶ ،۹ و ۱۲ متری بود، از همه عقب تر ماند.
این عقب ماندن ها دلیلش ، نگفتن ها بود و ننوشتن ها. دلیلی که بارها و بارها گفتیم از نجابت و سکوت و عدم خودنمایی رزمندگان دزفولی نشأت می گرفت.
همین نگفتن ها باعث شد که بسیاری از قهرمانی های بچه های دزفول به نام و کام دیگران ثبت شود و فقط این مانده است که موشک هایی را که دزفول خورد هم به نام شهرهای دیگر بنویسند.
اما حرف امروز من پرداختن به این موضوع نبوده و حرف دیگری است.
در این یکی دوساله ، به برکت حضور تعدادی از رزمندگان دزفولی در فضای مجازی و ثبت خاطرات آن روزها و همچنین لب به سخن گشودن برخی از سرداران و فرماندهان دزفول در تکذیب قهرمانی هایی که دیگران به نام خود ثبت کرده اند و باید در کارنامه بچه های دزفول باشد ، جلوه های جدیدی در فضای مجازی ایجاد شده است.
اما در این باره به نکات زیر اشاره می شود:
پوشش یک خاطره یا یک روایت در قالب یک وبلاگ ساده کفایت نمی کند. گله ای که امروز بحث اصلی من است ، همینجاست. چرا رسانه های دزفول هیچکدام در پوشش این خاطرات و روایاتی که نقل می شود ، همکاری نمی کنند.
وبلاگ هایی همچون : رهسپار قدیمی ، بهداری لشکر ۷ ، سرزمین خاطرات ، سرگذشت ، یاد ایام ، بنگروز ، چمدان آبی ، تپه چشمه ، دستنوشته ها ، گردان بلال ، گردان عمار ، یاد لاله ها ، والفجر ۸ ، رزمندگان اطلاعات ، شهدای شهرک شهید منتظری و . . . همچنین الف دزفول وبلاگ این حقیر نگارنده.
وبلاگ هایی که هر کدام توسط یکی از رزمندگان و گاه فرماندهان و گاهی اوقات بچه های نسل سوم مدیریت و مدام هم به روز می شوند با خاطراتی فوق العاده جذاب.
حال سوال اینجاست که چرا رسانه های بومی دزفول در پوشش انواع خبرهای مربوط به شهرهای مختلف فعالند ، لکن در پوشش این خاطرات تلاش چندانی ندارند؟
به عنوان مثال الف دزفول در دهه فجر انقلاب ، ده روز به صورت پیوسته ده اسطوره انقلاب اسلامی دزفول را با انواع تصاویر و اسناد ساواک و . . . معرفی کرد ، اما هیچ پوششی از جانب هیچ یک از رسانه های بومی دزفول صورت نگرفت.
رسانه هایی که گاه تصادف خودرویی را در تهران ، اعدام قاتلی را در اصفهان و ازدواج هنرپیشه و یا فوتبالیستی را در سطوح گسترده پوشش می دهند ، چرا باید در معرفی شهدای شهر خودشان کوتاهی کنند؟
شهدا گمنام نیستند ، ما داریم کوتاهی می کنیم.
شهدا بی حاشیه ترین عناوین و ستون های خبری سایت ها هستند. نه ربطی به سیاست دارند ، نه ربطی به اقتصاد. نه به خط و خطوطی که امروزه وجود دارد ، متعلقند.
شهدا ، چراغ هایی هستند که باید با آنها راه را پیدا کرد.
چرا رسانه های شهر در معرفی و پوشش این خاطرات کوتاهی می کنند؟
یا به عنوان مثال در دوره ای که سردار فضیلت و سردار سعید فر به دفاع از رزمندگان و شهدای دزفول و در تکذیب برخی گفته های سریال آخرین روزهای زمستان ، لب به سخن گشودند و بسیاری از وبلاگ های بچه های دزفول پوشش دادند، باز هم رسانه های بومی یا خبرها را پوشش ندادند و یا پس از تلاش های مکرر بچه های وبلاگ نویس که متن خاطرات را به فارس نیوز و سایر رسانه های کشوری رساندند ، برخی از آنها با روزها تاخیر و به نقل از رسانه های مطرح و معروف کشوری پوشش دادند؟
رسالت شناختن و شناساندن شهدا و دفاع از حق و حقوق رزمندگان و شهدای دزفول تکلیفی است که بر گردن تمامی رسانه ها بومی دزفول ، سنگینی می کند و باید مراقب ادای این تکلیف باشند.
همینجا از تمامی رسانه ها و سایت های خبری و اطلاع رسانی دزفول درخواست دارم که سربازان سایبری دزفول را در این امر خطیر یاری دهند.
گله دوم من از برخی افراد پایتخت نشین است. افرادی که دستشان می رسد و کاری نمی کنند. شاید برایتان جالب باشد که سرویس دفاع مقدس برخی از رسانه های مطرح کشوری در اختیار تنی چند از فرزندان دزفول است. این عزیزان واقعاٌ دارند کوتاهی می کنند.
بارها و بارها شده است که مطلبی را برایشان ارسال می کنیم و درخواست می کنیم که در سطح ملی منتشر کنند. اما یا کوتاهی می کنند و یا اگر پوشش دهند ، آن مطلب را آنقدر دستکاری و سانسور می کنند که چارچوب اولیه خود را از دست داده و بی محتوا و رقیق می شود.
خدا شاهد است بارها و بارها خود به شخصه منت کشی کرده ام از برخی شان برای پوشش خاطرات شهدای دزفول ، اما باز هم کوتاهی می کنند.
همین چند شب پیش بود که از یکی از همین آقایان درخواستی برای دزفول داشتم. دوره ای که ایشان دزفول بود از دوستان صمیمی و بسیار نزدیکم بود، اما امروز که پایتخت نشین شده ،درخواستم را چنین پاسخ داد : « این شماره ی مسئول دفترم است. درخواست را برایش فاکس کن تا بگذارد توی کارتابل من. ببینم می توانم کاری بکنم؟»
به خداوندی خدا قسم شهدا بر گردن همه ما حق دارند. هر کس این وسط دستش می رسد باید کاری بکند.
به قلم یا به قدم.
از خوانندگان الف دزفول تقاضا دارم ، هر کس و به هر طریقی می تواند در اشاعه این خاطرات مقدس در سطح شهری ، استانی و یا ملی خدمتی بکند ، کوتاهی نکند و در این میانه افرادی که دستی در کار دارند و یا اختیار رسانه ای را دارند ، مسئول ترند.
گفتم ، شاید به کار آید و شاید اتمام حجتی باشد برای برخی ها .
باز هم می گویم ،اینکه می گوییم شهدا خودشان می خواهند گمنام باشند ، بهانه است. کم کاری از خودمان است. کمی غیرت می خواهد و اندکی همت.
یا علی