بالانویس۱ :
پس از شهادت سید رضا ، مجموعه ای از نامه های ایشان به رفقایش در قالب کتابچه ای به نام «کلام طیب» چاپ می شود و در اختیار مردم قرار می گیرد.
همان طور که قول داده بودیم ان شالله این نامه ها را به مرور و به صورت سریالی در الف دزفول منتشر خواهم کرد.
بالانویس۲:
سایت زلال مربوط به شهید سید رضا پورموسوی یکی از این نامه ها را به همراه تصویر نامه به قلم سیدرضای عزیز ، منتشر کرده است که برای «محسن زرشناس» نوشته شده است. محسن زرشناس ، کمتر از یک سال بعد از این نامه نگاری در ۲۶ اسفندماه ۱۳۶۳ در عملیات بدر و در جزیره مجنون به شهادت می رسد.
نامه ای از شهید سیدرضا پورموسوی به شهید محسن زرشناس
رفاقت طریق تقّرب
نامه شهید سیدرضا پورموسوی به شهید محسن زرشناس :
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
پس از حمد و سپاس خداوند عزوجل که لطف و عنایتش را شامل حال ما کرد و در تمام حالات ما را از انحراف و اشتباهات برحذر داشت و ما را به خودمان وا نگذاشت و باشد که در تمام حالات تا آخر عمر یک لحظه ما را به خودمان وا نگذارد الهی لاتکلنی علی نفسی طرفه عین ابدا و درود و سپاس بی کران بر محمد و آلش که ما را با آیات خداوند به راه راست هدایت فرمود و متذکرمان شد و ما را از عذاب خداوند متذکر ساخت و باشد که مهر و محبت ائمه ی اطهار در قلب ما قرار بگیرد. ان شاءالله
پس از عرض سلام حضور برادر عزیز و دوست گرامی و رفیق و شفیق باوفا محسن زرشناس، باشد که حال شما در پناه خداوند متعال خوب باشد و در تمام حالات عنایات خداوندی شامل حال شما بشود و امیدوارم که ذکر خیرتان ما را از یاد نبرده باشد، و باشد که از خداوند متعال بعد از نمازها برای ما طلب مغفرت و بخشش بکنید که شاید ممکن است دعای شما در نزد خداوند مورد قبول قرار بگیرد و خداوند از سر تقصیرات و گناهان ما بگذرد و امیدوارم که خداوند متعال شما را مؤید و موفق منور به انوار الهی بگرداند و باشد که در تمام حالات متذکر یاد خداوند باشید و در تمام حالات خداوند را یاد بکنید که می کنید و باشد که در این بین ما را از یاد نبرده و ما را هم با نیش زبانتان یاد کنید که ممکن است زبانتان که به ذکر خدا مشغول است، به حرمت شما خداوند ما را ببخشد و بیامرزد و ان شاءالله که در این مدت زمان که از ما دور شده اید ما را از یاد نبرده باشید که برده اید. درست است که انسان باید مسافتها و ساعتها طی بکند و بگذراند که برای رسیدن به دوستش بپیماید اما اگر قلبها یکی بود و زبانها به یاد همدیگر و فکرها در تعقل به حال همدیگر بود دیگر فاصله ای وجود ندارد که انسان بخواهد از آن رنج و مشقت ببیند اما آنچه در این مقطع زمانی مهم است این است که فقط انجام وظیفه بکنیم و آنچه که مسؤلیت ایجاب می کند انجام بدهیم و آنچه ضرورت اسلام و حیثیت مسلمین است انجام بگیرد نه اینکه دوستیها و رفاقتها تنها وسیله ای هستند برای قرب به خداوند برای جلب رضای خداوند متعال و گرنه تمام اینها چیزی جز وسوسه های شیطان و اراده و خواسته ی شیطان نیست، هدف این است که ما بوسیله ی اینها انجام وظیفه بکنیم و به لقای خداوند متعال و رضوان الهی برسیم ولی اگر موانع غیرخدایی باشد با اینکه ممکن است دوست و همدرد خیلی نزدیک باهم باشند ولی آنچه هست در اینجا دستور شیطان است. خداوند می خواهد که انسان به تکامل برسد و اساس خلقت انسان عبادت است و تقرب و نزدیکی به خداوند متعال، و انسان اگر دوستی و دمسازی می کند چیزی جز امر خدا نباید باشد و چیزی جز رضای خداوند نباید باشد که بتواند رشد و تکامل بکند و گرنه هم اینها باعث مانع و سد می شوند در راه پیشرفت تقرب انسان. ممکن که تو من همدیگر را با چشم ظاهری نبینیم ولی حب خداوند و نقش و نگار دوستی خداوند امر خداوند متعال که بر دلها و قلبهای ما که هست پس همین بس که لطف و عنایت خداوند شامل حال ما شد و فضل و رحمتش بر ما ریزان شد که دوست و شفیق و از اینها بالاتر برادر همدیگر بشویم و در تمام حالاتمان همدرد و مرهم همدیگر بشویم و درد و سوز و داغ دل همدیگر را برای خودمان بگوییم. اگر سالت خون شهدا نبود و اگر امر خداوند نبود هرگز با تو دوست نمی شدم و هیچ وقت این طور که می خوانی و می بینی با تو صحبت نمی کردم اما اگر این حالت وجود دارد این هم بخاطر برکت خون شهدا و لطف و فضل خداوند است. پس باشد که قدر این نعمت عظیم را بدانیم و از آن غفلت نکنیم و حبّ بنده را بر حبّ خداوند ترجیح ندهیم و یاد و ذکر بنده را بر یاد و ذکر خداوند تقدم نبخشیم چونکه آنچه که انسان را بسوی خداوند می برد دوست است و آنچه که انسان را به پست ترین جاها می برد دوست است و اینها تمام سرچشمه گرفته از خواسته های شیطان و وسوسه های شیطان است.
باشد که خداوند متعال ما را به راه اسلام و دینش هدایت فرماید و ما را یک چشم به هم زدن به خودمان وانگذارد و پیوند دوستی و برادریمان را بیش از پیش بگرداند و لطف و عنایت و هدایتش را شامل حال ما بگرداند. سلام ما را از اعماق وجود با قلبی پر درد و دلی شکسته پذیرا باشید. انشاءالله
انشاءالله که ما را در دعا کردن از یاد نبرده باشید. والسلام
سید رضا پورموسوی ۱۳۶۳/۱/۱۵
پاسخ شهید محسن زرشناس به نامه شهید پورموسوی :
«شهید سید رضا پورموسوی »از جمله شهدای خاص و ویژه ی شهرستان دزفول است و قصه خاص بودنش هم بر می گردد به یک اتفاق یا اتفاقات خاص. او در ایام نوجوانی واله و شیدای امام عصر(عج) می شود و برای وصال یار ، طی طریق می کند و در نهایت به آرزوی خود در دیدار دلدار می رسد.
« سید رضا » بر طبق سنت «آنکه را اسرار حق آموختند، قفل کردند و دهانش دوختند» مهر سکوت روی لب می زند و از این دیدارها حرفی به میان نمی آورد. سیدرضا که پایش به جبهه های حق علیه باطل باز شده است، سال ها در عملیات ها و مناطق مختلف سرگرم جهاد اصغر و جهاد اکبر می شود و همچنان آن راز بزرگ را سر به مهر نگه می دارد. او نهایتا در سوم فروردین ماه ۱۳۶۷ در عملیات والفجر ۱۰ در سن ۲۲ سالگی آسمانی می شود.
اما ماجرا به اینجا ختم نمی شود. پس از شهادت دستنوشته هایی از او پیدا می شود که پرده از اسراری شگفت ، عجیب و تکان دهنده برمی دارد. پرده از ارتباط با سید و آقای غایبش، همان آقایی که خبر شهادت را قبلا به او ابلاغ کرده است.
شهید محسن زرشناس، متولد ۱۳۴۴ در مورخ ۲۶ اسفندماه ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت می رسد و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.
منبع: سایت زلال