نام این اعجوبه ی اطلاعاتی را شنیده اید ؟(قسمت سوم )
روایت هایی از شهید علی چنار
بالانویس۱:
«علی چنار» را بسیاری به عنوان مغز متفکر شناسایی در واحد اطلاعات و عملیاتها میشناسند شهیدی که با نداشتن سواد آنچنانی، مغز متفکر عملیاتها لقب گرفت.
میان افراد شاخص و نخبگان دفاع مقدس «شهید علی چنار» به عنوان یکی از شاخصترین و موثرترین افراد در عملیاتهای رزمندگان مطرح است.
بالانویس۲:
علی با شروع جنگ تحمیلی و تشکیل ستاد بسیج عشایر دزفول به صف رزمندگان اسلام پیوست. او با عنایت به پیشینه حضورش در نوار مرزی برای مراوده با بستگانی که در آن منطقه داشت، توانست در مدتی کوتاه به اتفاق دایی خود مرحوم «دیعوم زبیدی» نسبت به شناسایی مواضع دشمن اقدام کند و با در اختیار گرفتن یک زاغه مهمات از ارتش در ضلع غربی رودخانه کرخه، پایهگذار حضور رزمندگان بسیج عشایر در جبهههای کرخه، کوت گاپون، تپه چشمه، تپه سبز، صالح مشطط و عنکوش شده و فرماندهی نیروهای عشایری نیز به وی سپرده شود.
بالانویس۳:
تا قبل از عملیات فتح المبین، همراه با «سردار شهید مجید اسماعیلی»، «عارف شهید احمد ذاکر مبارکی» و «فرمانده شهید حسین ضریحی» با هدایت و فرماندهی نیروهای عشایری توانستند همراه با نیروهای تیپ حضرت ولیعصر(عج) و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دزفول مانع پیشروی نیروهای بعثی به سوی دزفول و اندیمشک شوند.
او با ارائه طرحها و ابتکارات نظامی از جمله احداث تونل ارتباطی معروف به تونل فتح المبین به طول ۷۰۰ متر با همکاری مقنیان یزدی به ویژه «شهیدحاجغلامحسینیزدی» و نیروهای تیپ یک لشکر ۲۱ حمزه و تلاش فوقالعاده نیروهای بسیج عشایر این تونل با احداث اطاقهای بسیار در مسیر حفر آن برای ذخیره مهمات و اورژانس در عملیات فتح المبین بسیار مورد استفاده قرار گرفت.
بالانویس۴:
این نوشتار گفتوگوی خبرنگار تسنیم با همرزمان او فریدون طرفی، عبدالرضا احدی، حسن دزفولی و برادر شهید، کریم چنار است که جهت آشنایی بیشتر با «شهیدعلی چنار» تقدیم می شود
نام این اعجوبه ی اطلاعاتی را شنیده اید ؟
روایت هایی از شهید علی چنار
( قسمت سوم)
تونل علی چنار
کار حفاری و نظارت تونل معروف فتح المبین با علی بود. طول تونل نزدیک به یک کیلومتر بود، که بعدها این تونل به تونل علی چنار معروف شد. علی با وجود جراحتی که داشت مانند سایر رزمندگان در کار حفاری تونل شرکت میکرد
راوی: عبدالرضا احدی
روایت دست مجروح
من و علی بعد از عملیات فتح المبین برای عمل دستش به تهران رفتیم. پزشکان از رگ عصب پای علی به انگشتان دستش پیوند زدند. پس از جراحی، دکتر به علی گفت :«دوازده روز باید دوره ی فیزیوتراپی را بگذراند؛ ولی علی به عشق جبهه نمیپذیرفت که حتی خانوادهاش را هم ببیند چه برسد به فیزیوتراپی! علی در جبههها ماند ولی طولی نکشید که انگشت پیوند خوردهاش خشک شد و به همین علت نتوانست اسلحه دست بگیرد، فقط یک کلت کمری کالیبر ۷۵ میبست.
راوی: عبدالرضا احدی
خود را شهید نکنید
بعد از آمدن علی به جهبه ما در چم سری مستقر شدیم. علی از نظر رفتار، اخلاق شوق و سر زندهای داشت و با همه صمیمی بود. روحیه ناب بسیجی و عشق به خدمت از همان نگاه اول به خوبی نمایان بود. هیچگاه خود را یک فرمانده نمیدانست. نیروها را همیشه نصیحت و از نبرد آگاه میکرد.
علی به نیروهایش همیشه میگفت: «مواظب خود باشید و خود را شهید نکنید چرا که فیض شهادت بردن بهتر از شهادت است. این انقلابی که ما کردهایم دشمنان زیادی دارد. زنده بمانید و از این انقلاب در برابر دشمنان بسیارش محافظت کنید».
راوی: عبدالرضا احدی
تیزهوش
تیز هوشی علی با وجود اینکه او سواد آنچنانی نداشت مثال زدنی بود؛ علی با وجود سواد کمی که داشت تمام نقشههای منطقه را میکشید و آنگاه نام منطقه را به طراحان میگفت. در این باره زمانی که یکی از دوستانمان به نام «شهیدذاکر نامدار» به شهادت رسید، علی بسیار گریه کرد، زیرا شهید ذاکر از نظر علی مغز نظامی بود در حالی که خود علی پیش ما و تمامی کارشناسان نظامی مغز عملیاتی بود، نه تنها در کارهای نظامی بلکه از نظر اخلاقی، دینی، رفتاری، اجتماعی یک انسان برجستهای بود.
راوی: عبدالرضا احدی
باید در عملیات باشم
زمان عملیات والفجرمقدماتی ما مرخصی بودیم. علی در خانه رادیو گوش میدهد. هنگامی که مارش نظامی یا آهنگ حمله پخش میشود، سوار ماشین شده و با سرعت به طرف منطقه میرود.
به شاوور که میرسد ماشین را رها کرده و پیاده به جنگل امقر به سراغ نیروهایش میرود. زمانی که به نیروها میرسد فرماندهی تیپ به او میگوید: « نیروها سازماندهی شدهاند اگر زودتر رسیده بودی نیرو داشتی» اما علی با اصرار میگوید « من باید در عملیات شرکت کنم، نیرو هم نمیخواهم » علی در این عملیات مثل یک سرباز خارج از قالب فرماندهی شرکت کرد.
راوی: عبدالرضا احدی
انتقام نگرفت
علی چنار معاون بسیار باهوشی به نام«سروان مرزبان»داشت که توسط یک نیروی عراقی شهیدشد و او را به داخل سنگر انداخت و فرارکرد.
علی هم که ازشهادت مرزبان خیلی متاثر شده بودگفت: «باید این سرباز را زنده بگیریم» که در این باره علی برای اسیرکردن این سرباز عراقی،رگباری به سنگرش زد و به عربی به او گفت«تسلیم شو!»
سپس او را وادار به تسلیم کرد و به نیروهای تخلیه اطلاعاتی تحویل داد. ولی با وجود اینکه سرباز عراقی یکی از بهترین نیروها و دوستانش را شهیدکرده بود، او را بخشید و اجازه نداد کسی او را بکشد.
فریدون طرفی
مرخصی نمی رفت
علی هیچگاه چند روز مرخصی نمیگرفت. با موتورش تا روستایشان به مرخصی میرفت و هنوز هوا روشن نشده بود، برمیگشت. او خانه اصلی خود راجبهه میدانست.
فریدون طرفی
حرمت اسیر
هر بار که اسیر میگرفتیم علی میگفت: « فریدون! با اُسَرا بد رفتاری نکنید و از آنان بیگاری نکشید» یا می گفت: « هرگز کسی آنها را اذیت نکند یا کتک بزند»
علی همیشه حواسش به اسرای عراقی بود. حتی با جنازههای عراقیها هم با احترام برخورد میکرد. برخی اوقات که جنازه عراقی بر زمین میماند، دستور میداد که آنها را به خاک بسپاریم. علی در این باره میگفت«خدا را خوش نمیآید روی زمین بمانند»
به یاد دارم یک روز در منطقه در حال گشتزنی بودیم،که به سه جنازه عراقی برخورد کردیم. علی ایستاد و با بیلچه گودالی کَند و با کمک هم آنها را دفن کردیم.
فریدون طرفی
واسطه خیر
علی قبل از جنگ مایه فخرطوایف عرب منطقه بود. چنانچه بین طوایف اختلافی رخ میداد،علی اجازه نمیداد کاربه دعوا یا قهر بکشد. می گفت«همه برادریم،همه مسلمانیم، خداراضی نیست مسلمان با مسلمان قهریا دعواکند. مال دنیا ارزش ندارد که ازهم کینه به دل بگیریم تا سبب قهریا دعوا بشود.»
فریدون طرفی
اموال مردم
در نزدیکی منطقهای که مستقر بودیم روستایی بود که مردمش به خاطر حملهی عراق، خانههایشان را رها کرده و روستا خالی از سکنه شده بود. گاهی یکی از همرزمان میگفت «برویم چیزی از خانهها بیاوریم و استفاده کنیم» علی مانع میشد و اجازه چنین کاری را نمیداد. او میگفت « اموال مردم هستند و به امید خدا صاحبان این خانهها باز خواهند گشت».
فریدون طرفی
ابتکارات علی
از طرحهای شهید چنار استفاده از پوست گوسفند برای انجام شناسایی در روز بود و با وجود دامهای بسیاری که در منطقه بود علی با بر تن کردن پوست و بین گله گوسفندان به مواضع دشمن نزدیک شده و کار شناسایی را به انجام میرساند.
از دیگر ابتکارات علی استفاده از سیستم صوتی و پخش صدای حرکت تانک و خودروهای زرهی و نیز پخش اطلاعیه عربی با صدای مرحوم آیت الله شیخ علی آل اسحاق فرمانده وقت ستاد بسیج عشایر بود.
حسن دزفولی
اینها ماکت هستند
شناسایی و تیزهوشی علی، بزرگترین نقش را در پیروزیهای عملیاتها داشت. نیروی هوایی ارتش عکس هوایی از منطقه گرفته بود. علی بلافاصله با دیدن عکسها گفت ماکتهای تسلیحاتی هستند که عراق ترسیم کرده است.
شجاع و جسور
بارزترین ویژگیهای علی ضریب هوشی بالا، شجاعت و همچنین شناخت کامل نسبت منطقه بود. شجاعتی که او برای انجام شناسایی منطقه داشت بی بدیل بود؛ زمانی که برای انجام شناسایی میرفت شیارها و محورها، تعداد سنگر انفرادی، دیده بانی، کمین، نگهبانی و همچنین تمام فرماندههای گردانهایشان را جز به جز شناسایی میکرد؛ و همچنین تانکها، نفربرها تمام تجهیزات دشمن را جز به جز اطلاع میداد. حتی آنقدر شجاع و جسور بود که توپ خانه دشمن هم را شناسایی میکرد.
حسن دزفولی
و بالاخره شهادت
علی چنار پس از شرکت در عملیات های فتح المبین و بیتالمقدس و سپس عملیات رمضان به همراه دیگر نیروهای بسیج عشایر و حماسه آفرینی در این عملیاتها سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی در روز۲۰بهمن ماه ۶۱ در جبهه امقر بر اثر اصابت ترکش آسمانی شد.
شهید علی چنار متولد ۱۳۳۷ در مورخ ۲۰ بهمن ماه ۱۳۶۱ در عملیات والفجرمقدماتی و در منطقه امقر به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای بهشت علی دزفول زیارتگاه عاشقان است.
به به از این مطلب سه گانه شهید چناری
دستتون درد نکنه
زنده باشید
سپاس