همسر جانباز
-
داستان کوتاه
احیای ایوب
چراغ های اتاق را خاموش می کند و رو می کند سمت همسرش و می گوید: « زینب! برو بخواب،…
بیشتر بخوانید »
چراغ های اتاق را خاموش می کند و رو می کند سمت همسرش و می گوید: « زینب! برو بخواب،…
بیشتر بخوانید »