خاطره شهدا
موضوعات داغ

یارِ در گهواره

روایت هایی از شهید غلامرضا کلاهی

بالانویس۱:

اولین بار یکی دو سال پیش بود که یکی از رفقای غلامرضا کلاهی گفت که از او بنویسم. از خودش کمک خواستم برایم از رفیقش بگوید، اما به هر دلیلی نگفت.

این اتفاق تازه ای نیست. بسیاری از رفقای شهدا، دست مرا توی حنا می گذارند و برای از رفیق شهیدشان گفتن همکاری نمی کنند. امروز و فردا می کنند و آخر سر هم هیچ!  برای همین است که از بسیاری شهدا، خصوصاً شهدای سال های ابتدایی جنگ گاهی حتی یک خط اطلاعات هم نداریم.

بالانویس ۲:

حالا خدا و غلامرضا با هم خواستند و پس از مدتی این در و آن در زدن، از غلامرضا چند خاطره ای به دستم رسید. بیشتر مربوط می شوند به قبل از انقلاب و تمام بضاعت من از این شهید غریب ، فقط همین هاست. « الهی تقبل منا هذا القلیل »

یارِ در گهواره

روایت هایی از شهید غلامرضا کلاهی

از مسجد

متولد ۱۳۴۲ بود. از همان یارانِ در گهواره روح الله. دوران شكوفائي زندگي اش را در سال ۵۴ از مسجد آغاز كرد و در آن دوران اختناق كه محيط شاهنشاهي و فاسد آن روز، نوجوانان پاك و معصوم را به ابتذال و هرزگي مي كشاند و در دوراني كه ميرفت تا مکتب انسان ساز اسلام با تبليغات مسموم كنندة رژیم پهلوی، به دست فراموشي سپرده شود و در هنگامي كه هر فرياد گرمي، در گلو خفه می شد، غلامرضا با انتخاب مسجد بعنوان يك پرورشگاه روح و انديشه، توانست خود و دوستان خود را از سقوط و انحطاط باز دارد.

 

فرزند مسجد

غلامرضا عمرش را در سنگر مسجد گذراند و شب و روزش در مسير ايجاد سنگرهاي مستحكم اسلام و تحقق بخشيدن به سخن امام امت كه فرمود (مسجد سنگر است – سنگرها را حفظ كنيد) سپري شد.

حقیقتاً او با يك دست قرآن و با دست ديگر سلاح برداشت و از اسلام دفاع کرد و در اين راه هم حسين وار به شهادت رسید.

پایه ثابت

اوائل رفت و آمدش به مسجد صاحب الزمان جنوبی بود. پایه ثابت جلسات قرائت قرآن بود و سعي داشت كه بهر صورت حتي با خواندن یک شعر، حضور و وجودش را به دیگران ثابت کند و بالاخره پس از ماه ها تلاش و كوشش، يكي از فعالترين نيروهاي جوان مسجد شد.

 

ثمره مسجد

خودساختگي سترگ و رشد روح و اندیشه کمال گرای غلامرضا، ثمره ی مسجد بود و ثمره ی حضور مستمر و مشتاقانه در جلساتي است كه در آن دوران اختناق با دردسرهای فراوان و به دور از چشم های تیزبین نیروهای امنیتی رژیم برگزار می شد.

 

نقش کلیدی

غلامرضا كلاهي نقش فعال و کلیدی خود را در مدت ۶ ماهی كه استاد سيد محمد كياوش، سخنرانيهاي آتشين خود را تحت عنوان تفسير قرآن در مسجد ايراد مي كرد، به طرز چشمگيري گسترش داد و از مجريان و دست اندركاران اجراي اين برنامه هاي سازنده بود.

مسجد جامع

در سال ۵۶ با ايجاد رابطه با عده اي از برادران به مسجد جامع رفت. او در كنار ديگر همسنگران، جلسة قرائت قرآن اين مسجد را تقویت و به آن رونقي تازه داد.

غلامرضا منشاء بسياري از تلاشها در جلسه بود. شاگردان و يارانش هرگز فراموش نمي كنند كه گاه تا نيمه هاي شب در مسجد و يا خارج از مسجد مي نشست و به سخنانشان گوش مي كرد و مانند استاد و مشاوري دلسوز مشكلات آنان را حل مي كرد و سؤالاتشان را پاسخ مي گفت و حتي در شرايطي كه امتحانات آخر سال خودش را مي داد، كار تبليغي و فعاليتهايش را ترك نميكرد.

غلامرضا توانست در آن مکتب ، ظرف دو سه سال، نیروهاي مؤمن و صادقي را تربيت كند.

 

شبکه سازی

كتابهاي دکترشريعتي، الهام بخش خوبي براي كار و مبارزة او بودند و اين بود كه به مطالعه و پخش آنها همت گماشت و در كنار دوستان یک شبكة تبليغياتی قوی در هنرستان صنعتي بوجود آورد.

فعالیت هایش در این خصوص به گونه ای بود كه فضای هنرستان را براي دشمن بسيار خطرناک جلوه می داد.  او مجموعه ای از دانش آموزان را به واسطه ی دوره ها و دور همی ها، بسیار پرشور و پرانرژی و با انگیزه و مسلط تربیت کرده بود که جَو کلاس ها را در دست می گرفتند و به گروهک ها و جریان های انحرافی اجازه ظهور و بروز نمی دادند.  

به واسطه آموزه ها و جلسات آموزشی غلامرضا، جریان های منحرف جرأت خودنمائي در کلاس های درس را نداشتند و فضای کلاس در اختيار برادران مذهبي بود و روز به روز هم با تبلیغات و سخنرانی ها و کارها و فعالیت آنان ، جو مذهبی کلاس رو به افزایش بود.

کار و فعاليت غلامرضا و رفقایش آنچنان بالا گرفت كه بالاخره روزی مزدوران شاه ریختند توی کلاس داخل كلاس شروع کردند به تفتیش کیف ها و میزهای کلاس، اما به خواست خدا، بدون اینکه چیزی پیدا کنند، دست از پا درازتر برگشتند.

 

مبارزه نیمه مسلحانه

غلامرضا، همگام با اوج گرفتن مبارزات مردم ، در كنار بعضي از رفقایش، به فعالیت های نظامي روی آوردند و با روح تلاش و مبارزه اي كه در انان موج می زد،  با وجود كمي امكانات و شدت جو اختناق، به ساختن اسلحه و مهمات ساده پرداختند و با همان وسايل دست ساز، به میدان نبرد با مزدوران رژیم پهلوی رفتند.

تعطیلی ممنوع

بدليل علاقة بی نظیرش به جلسات مذهبي بود كه گاه در اوج شدت تيراندازي سربازان رژیم، راه جلسه را پيش مي گرفت و از خانه شان كه در خيابانهاي جنوب شهر بود، خودش را به مسجد جامع می رساند که به نوعی مرکز درگیری ها و تیراندازی ها بود.

همیشه می گفت: «این جلسات به هیچ قیمتی نباید تعطیل شود!» و بارها در حاليكه او و رفقایش در مسجد بودند، درگيري شدت مي يافت و گاه در این درگیری ها جانشان به خطر مي افتاد و راهشان بوسيله مزدوران شاه بسته مي شد و مجبور مي شدند كه از كوچه پس كوچه ها استفاده كنند، ولي حاضر به تعطيل کردن این  جلسات ارزشمند نبودند.

 

مسجد و مسجد و مسجد

غلامرضا روزهايش را به مبارزه و فراگيري فنون نظامي و ورزش و ساختن وسايل جنگي مي گذارند و شبها به قرآن پناه مي برد تا برنامة آينده اش را بر اساس مقررات آن تنظيم نمايد و در مقابل هجوم تبليغاتي و مبارزاتی دشمنان آماده باشد.

هر وقت كه سراغش را مي گرفتند، در مسجد پيدایش می کردند و به نوعی اكثر اوقات شبانه روزش در مسجد سپري مي شد.

فریاد غیرتمندانه

در هر جلسه اي كه شركت مي کرد، اهل سکوت نبود. سكوت مرگبار را مي شكست و فرياد مي كشيد: « بيدار باشيد! اسلام راستين را دريابيد! اينقدر بخود ترس راه ندهيد! خدا ياور ماست.»

 

اهل کار

نمونة يك انسان زحمتكش و زجر کشده بود. تابستانها به بنائي ميرفت و روحش با كار و زحمت صيقل مي يافت و به دردها و رنج هاي مستضعفين آگاه بود.

السابقون

از اولین ها بود که پایش به سپاه باز شد و جنگ هم که شروع شد، از السابقون ها بود. هنوز سن جنگ دوماه نشده بود که تابوت غلامرضا را از منطقه شوش آوردند و روی دست همه آنهایی که دلبسته اش بودند، رفت تا قطعه ی یک بهشت علی.

 

دستنوشته ها

بخشی از وصایای غلامرضا را با دست خط خودش مرور کنید

 

 

شهید غلامرضا کلاهی متولد ۱۳۴۲ در مورخ ۲۳ آبان ماه ۱۳۵۹ در منطقه پدافندی شوش به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای بهشت علی دزفول به خاک سپرده شد.

 

 

 

‫۲ دیدگاه ها

  1. دلیل تفاوت نسل ها را باید در این خاطره پیدا کرد .تقریبا تمام خاطره های ذکر شده درباره مسجد است.
    پ.ن! رییس پژوهشگاه فرهنگ وزارت ارشاد گفت ۴۸ درصد نوجوانان تهرانی اصلا به مسجد نرفته اند. یعنی تقریبا نصف نوجوانان تهرانی!!!
    پ.ن! چقدر جای غلامرضاها خالی است

    1. کاش آقایان می دانستند که مسجد چه اعجازی دارد
      برای فرد، برای محله، برای خانواده ، برای کودکان ، برای اشتغال ، برای خدمت رسانی ، برای تحصیل ، برای .. . .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا