خاطره شهدا
-
جای من خوب است مادر!
جای من خوب است مادر! روایت هایی از شهید غلامعلی حسن بنواری نصیحت به بابا با این که شانزده سال…
بیشتر بخوانید » -
برنگشت دخترش را ببیند
برنگشت دخترش را ببیند روایت هایی از شهید علیرضا پورنرگس دمپایی های بزرگ ۱۷ بهمن ۵۷ پاسگاه به صفی آباد…
بیشتر بخوانید » -
اینجا پدرها نمی گذارند عَلَم پسرها روی زمین بماند
بالانویس۱: نمی دانم دیدن پدر ایمان بین هیات مرا یاد ماجرای پدر شهید نورعلی رئیسی انداخت ، یا تصویری که…
بیشتر بخوانید » -
پسرت بزرگ می شود، اما من آن روز را نمی بینم
پسرت بزرگ می شود، اما من آن روز را نمی بینم روایت شهیدی که از آینده خبر داد معبری برای…
بیشتر بخوانید » -
ما بی توجهی کردیم! قصور از ما بود
بالانویس: یکی از عواملی که مرا بیش از پیش عاشق شهید حسین ناجی می کند، شخصیت چندوجهی و توانمندی های…
بیشتر بخوانید » -
آن رؤیای صادقه
آن رؤیای صادقه روایت هایی از شهید حسن ژاله همگام با اذان صبح حسن را خدا همزمان با اذان صبح…
بیشتر بخوانید » -
شناسنامه های خاکی
بالانویس: بعید می دانم این روایت را بخوانید و باز هم تصمیمتان این باشد که پای صندوق های رأی نروید…
بیشتر بخوانید » -
انگشت جوهری خونین
بالانویس: دوران طلائی دفاع مقدس دزفول سرشار است از حماسه ها و حقایق و البته مظلومیت های روایت نشده ،…
بیشتر بخوانید » -
شیری که محمدرضایم نخورد
شیری که محمدرضایم نخورد روایت شهادت کودک شهید محمدرضا محمدولی کاری ( شهیری ) پرده اول : صبح زود محمدرضا…
بیشتر بخوانید » -
من روی مین شهید می شوم . . .
من روی مین شهید می شوم . . . روایت هایی از شهید حسن پور محمد قالوندی پانزده روز بعد…
بیشتر بخوانید »