یک جفت کفش که هفت شهید آن را پوشیدند
مهدی سرش را پایین می اندازد و یک جفت کفش کهنه را میگیرد سمت همسرِ برادرش و می گوید :
« این کفش ها داستانی دارد. قبل از من شش نفر این کفش ها را پوشیده اند و هر شش نفر شهید شده اند.آخرین شهید «مجید صدف ساز» بود که گفت: نفر ششم است که این کفش ها را پوشیده است و قبل از او پنج نفر قبلی شهید شده اند. مجید، قبل از شهادتش کفش ها را به من داد و گفت که خودش شهید خواهد شد.»
همسر حاج محمد – برادر مهدی- که هنوز حیران گفته های مهدی است ، کفش ها را میگیرد و مهدی اینچنین ادامه می دهد:
« من هم شهید می شوم. بعد از شهادتم ، کسی درب منزل را می زند و از شما می خواهد که کفش های مخملی را به او بدهید. کاری نداشته باشید که او کیست، فقط وقتی نشانی کفش ها را داد ، بدون هیچ پرسشی کفش ها را به او بدهید»
و همسر حاج محمد نگاهی به کفش ها می اندازد و نگاهی به مهدی و هنوز مبهوت است که باز مهدی ادامه می دهد:
«تا زنده ام راز این کفش ها نباید فاش شود.»
و مهدی می رود و همسر حاج محمد می ماند و راز کفش هایی که مهدی هفتمین شهیدی خواهد بود که وارث کفش هاست.
«شهید مهدی عیدی مراد»، دهم اردیبهشت ماه ۶۱ ، یعنی تقریبا چهل روز پس از مجید شهید می شود و پس از شهادت مهدی، آنچه گفته است، به وقوع می پیوندد.
شهید مجید صدف ساز و شهید مهدی عیدی مراد
کسی درب خانه را می زند و کفش های مخملی را طلب می کند.
همسر حاج محمد کفش ها را به خواسته ی مهدی بدون هیچ پرسشی می دهد و . . . دیگر کسی از آن کفش ها خبر ندارد.
کسی نمی داند پس از مهدی چند شهید دیگر وارث کفش های مخملی بوده اند و راز این کفش ها چه بوده است؟
ششمین وهفتمین شهیداین زنجیره مشخص است.اما«الف دزفول» چشم براه کسی است که ازاولین تاپنجمین شهید و نیز هشتمین، نهمین و یا . . .مین وارث کفش ها خبری دارد.
مزار شهیدمجید صدف ساز و شهید مهدی عیدی مراد ، در جوار هم و در گلزار شهدای بهشت علی دزفول زیارتگاه عاشقان است.
راوی : سردار حاج محمد عیدی مراد
با تشکر از حاج علیرضا بی باک « وبلاگ سرگذشت»
بازنویسی : الف دزفول
کاش روزی راز این کفشها رخ بنماید…
کاش . . .