خاطره شهدافیلم

جنازه ام را روی سیم های خاردار بیندازید

یادی از غواص شهید، حمید محمود نژاد+ فیلم مصاحبه شهید

جنازه ام را روی سیم های خاردار بیندازید

یادی از غواص شهید، حمید محمود نژاد + فیلم مصاحبه شهید که برای اولین بار منتشر می شود

بگذارید برود

جفت پاهایش را کرده است توی یک کفش برای رفتن. شاگرد ممتاز دانشگاه امام صادق است و سال آخر و وجودش برای دانشگاه مفید و حیاتی.  برخی از اساتید پاپیچش رفتنش شده اند، اما حرف و حدیث و دلیل و برهان آوردن هایشان افاقه نمی کند، لذا آخرین تیرِ ترکش خود را ریاست دانشگاه، آیت الله مهدوی کنی می بینند و ایشان را می اندازند به جان محمود. جلسه محمود و آیت الله مهدوی کنی حوالی چهار ساعت به طول می انجامد. محمود از اتاق بیرون می رود و اساتید چشم انتظار اینکه در این مباحثه ی دونفره، پیروز میدان چه کسی بوده است؟

آیت الله مهدوی کنی سری تکان می دهد و می گوید: «بگذارید برود! مگر می شود جلوی ارتباط عاشق و معشوق را گرفت»

 

 تکلیف

فرمانده ی یکی از گروهان های غواص برای شرکت در والفجر ۸ است. هنگام تمرین همه ی بچه ها را جمع می کند و می گوید:

«بچه ها ! مي دانم بعضي از شما نمي توانيد تمرين هاي مشكل غواصي را انجام دهید. اینکه ساعت ها در آب سرد زمستان شنا کنید و فین بزنيد. می دانم تحمل این سختی ها و سرما برايتان خیلی سخت است. اما تكليف است و همه ما مكلف به تحمل این شرایط هستیم.»

حرف هایش که به اینجا می رسد، سرش را می اندازد پایین و با چهره ای سرشار از حیا، پيراهنش را بالا می برد و می گوید:

« اين جاي عمل جراحی من است. مدتي پيش يك كليه ام را از دست داده ام. دکتر دستور اکید داده است که حتی برای چند دقیقه ی کوتاه هم نباید در آب سرد بمانم. اما چه كنم كه اين جنگ، آزمايش و تكليف است.

بچه های گروهان، همه سرشان را انداخته بودند پایین و دیگر همان غُر زدن های اندک هم تمام شد.

بیت المال

مرخصی گرفته بود تا برای انجام کارهایش برود دزفول. خداحافظی کرد و رفت ، اما بعد از مدت کمی برگشت و گفت: «کوله ام را جا گذاشته ام»

ناهار آورده بودند. گفتم: «حمید ! بیا ناهارت را بخور و بعد برو! »

قبول نکرد و اصرار بچه های گروهان هم بی فایده بود.  خیلی آرام گفت: « من در حال مرخصي هستم و اجازه ندارم از غذاي بيت المال بخورم، زمانی مجاز به خوردن این غذا هستم که در حال خدمت به سپاه اسلام باشم.»

کوله پشتی اش را انداخت روی شانه اش و رفت.

 

وصیت

آمده بودیم که برای والفجر ۸ تن به امواج خروشان اروند بزنیم. محمود رو کرد به بچه های گروهان و گفت: « وقتي شهيد شدم، جسدم را بیندازید روی سیم های خاردار برای عبور نیروها . . . »

فیلم مصاحبه با شهید حمید محمود نژاد

دانشجوی شهید عبدالحمید محمود نژاد ، متولد ۱۳۳۹ در مورخ ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ ، در اروند روز به فیض شهادت نائل آمد و مزار مطهرش در گلزار شهدای بهشت علی دزفول زیارتگاه عاشقان است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا