معرفی اسوه‌ها

این شیر زن دزفولی را می شناسید؟

معرفی زنی مجاهد، از شیرزنان گمنام دزفولی

این شیر زن دزفولی را می شناسید؟

معرفی زنی مجاهد، از شیرزنان گمنام دزفولی

 

اقوام و خویشان و اهل محل او را با نام «فاطمه ی خیاط » می شناختند. زنی که همپای شوهرش برای رزق حلال کار می کرد و با سوزن زدن، در جبهه ی اقتصاد خانواده می جنگید.

زن بود ولی نه یک زن معمولی؛ از آن شیرزن های دزفولی که مردانگی پیش غیرتشان زانو می زند. زن بود ولی دلی داشت به وسعت دریا ، دلی داشت دلیر و شجاعت و شرافتی مثال زدنی و در فراز و نشیب های زندگی مثل کوه محکم و مقاوم و استوار.

در دوران مبارزات رژیم ستمشاهی از انقلابیون بود و خود و خانواده اش از آنان بودند که وجودشان به نام و یاد و عشق خمینی کبیر (ره) گره خورده بود.

جنگ هم که شروع شد، لحظه ای پایش را از شهر بیرون نگذاشت و در زیر بارش ۱۷۶ موشک ۱۲ و ۹ متری رژیم بعثی و ۲۵۰۰ گلوله ی توپ و ۳۰۰ راکت هواپیماهای عراقی ماند و از خود قهرمانی ها و پهلوانی هایی به جای گذاشت که امروز کمتر کسی از آن خبر دارد و مگر کجای تاریخ نوشته اند که پهلوان ها همیشه باید مرد باشند؟

راویان از روایتگری او کوتاهی کردند و قلم ها ، قصور کردند از ثبت او و همین است که کمتر کسی نام «فاطمه سلطان کواکب»  را به عنوان یک زن قهرمان دزفولی می شناسد.

زنی که همیشه وسط میدان بود. اگر رزمندگان و فرزندان شهرش در میدان جنگ و در خط مقدم می جنگیدند، او در جبهه ی شهر می جنگید. جبهه ای خطرناک تر و پر التهاب تر از خط مقدم که اگر آنجا سنگین ترین سلاح خمپاره و توپ بود، اینجا موشک هایی بود که ۵۰۰ کیلو تی ان تی حمل می کرد و برای تبدیل کردن خانه های یک محله به زمین کشاورزی کافی بود.

زنی که هنگام موشکباران ، خانواده های موشک خورده را در خانه ی کوچک خود خانمان می داد، تا سرپناهشان را از نو بسازند و وقتی خانه ی خودش هدف موشک های دوربرد عراق قرار گرفت، روی آوارها و خرابه های خانه اش ایستاد. هم خودش و هم دخترش که تازه از زیر آوارها بیرونش کشیده بودند. با چادر! با حجابی که زنان دزفولی شب ها هم با آن می خوابیدند تا اگر در زیر آوار ماندند، پیکرشان هم بی حجاب نباشد.

«فاطمه ی خیاط» روی ویرانه های خانه اش مردانه رجز خواند:

 «خانه ام خراب شده است و از وسایلمان چیزی باقی نمانده است. اما همه ی اینها فدای سر امام.  فقط این راه را ادامه دهیم تا صدام ملعون را نابود کنیم! ما در شهر مانده ایم و جایی نرفته ایم! حالا هم شهر را خالی نخواهیم کرد» زنی که دخترش هم زیباتر از خودش وقتی روبروی دوربین قرار گرفت، رجزهایش را از آیات قرآن انتخاب کرد:

 «والعصر ! قسم به زمان! قسم به عصاره ی هستی! قسم به زجرها ! قسم به تنگناها! در گذر زمان آنچه اهمیت دارد، همین صبر است و ایمان! در این گذرگاه های تنگ است که با صبر و ایمان انسان ساخته می شود . . .  » و این جز از تربیت قرآنی و عشق اهل بیت است که او با شیر به فرزندانش داده بود؟

این رجز خواندن فاطمه ی خیاط را سنگ هم ببیند، بغض می کند و ترک بر می دارد. زنی که اهل شعار نبود. اهل عمل بود. اگر روبروی دوربین های تلویزیونی بر خرابه های خانه اش ، رجز می خواند، اندیشه و اعتقاداتش در حد فقط حرف زدن نبود. روزی دیگر به اقتضای شرایط و احتیاجات شهر ، میدان عملش را تغییر می داد.

گاهی پایه ثابت جلسات قرآن می شد و گاهی دستگیر افتادگان و نیازمندان و نان شب بیچارگان را بهشان می رساند  و گاهی می شد امدادگر و زخم های فرزندان زخم خورده ی خمینی را مرهم می گذاشت و گاهی می شد غساله. چادرش را می بست به کمرش و پیکرهای تکه و پاره ی زنان و دختران شهرش را که زیر موشکباران های رژیم بعث شرحه شرحه شده بود، غسل می داد و کفن می کرد. در یک حساب سرانگشتی او در طی سال های دفاع مقدس پیکر بیش از یکصد زن شهید دزفول را غسل داد و کفن کرد و آماده ی سفر به آرامگاه ابدی و نیتی جز قربه الی الله نداشت.

 مانند او ، کمتر می توان پیدا کرد. قهرمانی بی نام و نشان و مجاهدی خستگی ناپذیر که گاه هیبت مردان در مقابل همت او کم می آورد. زنی که حتی دختران و زنان دزفول هم کمتر نامش را شنیده اند. الگویی که حالا ۱۷ سال است هم آغوش خاک است و نام و نشانش را هم با خود برده است.

قلمت بشکند تاریخ اگر از «فاطمه سلطان کواکب» و از غیرت مردانه اش ننویسی و افسوس و حسرت برای رسانه هایی که قهرمانان خودشان را فراموش کرده اند و دل در گرو سلبریتی هایی دارند که اسیر رنگ و لعاب و دنیاپرستی اند.

بشکند قلمی که از این قهرمانان ننویسد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

کلیپ کوتاهی حاوی مصاحبه مرحوم فاطمه سلطان کواکب  و دخترش بر روی خرابه های خانه ی موشک خورده اش تقدیم مخاطبان الف دزفول می شود.

 

 

 

 با تشکر از پایگاه فرهنگی رایحه

نوشته های مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَآءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ

    ما آسمان فرودین را به زینت ستارگان بیاراستیم.(۶)صافات

    مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

    از مؤمنان مردانی هستند كه به پیمانی كه با خدا بسته بودند وفا كردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نكرده‌اند.(۲۳)احزاب
    نمیدونم چرا وقتی متن رو خوندم و فیلم رو دیدم این دو ایه به ذهنم رسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا