دل‌نوشته‌ها

دلم برای حُرمت های قدیم تنگ شده است

روایت حرمت هایی که این روزها شکسته می شود

دلم برای حُرمت های قدیم تنگ شده است

روایت حرمت هایی که این روزها شکسته می شود

 

در اوج «مُدرنیته» های متعدد امروز ، دلم مکرر برای «سُنت» های قدیم تنگ می شود. برای خانه ی بزرگ و دوره ساز قدیمی مادربزرگ. برای بازی های خلاقانه ای که توی باغچه بزرگ خانه خلق می کردیم. برای استخری که با بستن راه آب خانه می ساختیم و کیفِ شنا در آن می ارزید به صدتا از این استخر بادی های امروز. برای . . .

آن روزها، آنقدر دلیل برای دلتنگ شدن های امروزمان دارد که مجالی برای گفتنش نیست. اما امروز حرفم ، حرف دیگری است.

امروز دلم بیشتر از همه، برای «حُرمت» های قدیم تنگ شده است. یادش بخیر.

گاهی دور هم نشسته بودیم و تخمه می خوردیم که مادربزرگ با چهره ای برافروخته می رسید و می گفت: «شبِ شهادت، تخمه می خورید؟!»

ماه محرم و خصوصاً دهه محرم که اصلاً تخمه خوردن جُرم بود.

در آن دوران بچگی مان، هیچ ارتباطی بین شب شهادت اهل بیت(ع) و تخمه نخوردن وجود نداشت. می گفتیم: «پس غذا هم نباید بخوریم؟!» مادربزرگ می گفت: «نه! غذا خوردن با تخمه خوردن فرق داره! تخمه خوردن یه جور تفریحه! یه جور خوشگذرونی!» و برای اثبات حرفش می گفت: «حالا خدای نکرده ، زبونم لال، اگر پدر یا مادرتون بمیره، شَبِش شما میشینین تخمه می خورین؟»

این حرف مادربزرگ شبیه برق ۲۲۰ ولت، شوک وارد می کرد بهمان و بند دلمان پاره می شد. مادربزرگ سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، اما چه ماهرانه و منطقی و عالمانه قانعمان می کرد. می گفت: «باید حرمت شب و روز شهادت ائمه رو داشته باشید. ائمه، عزیز دل ما و نور چشم حضرت زهران! شب شهادتشون حضرت زهرا(س) عزاداره! اگر تفریح و خوشگذرونی کنید دل حضرت زهرا(س) میشکنه!»

چه حرمت های دقیق و ظریفی قدیمی هایمان نگه می داشتند. حرمت هایی که ثمره اش خروار خروار برکت در لحظه لحظه ی زندگیشان بود و آرامشی که این روزها، لابلای این همه زندگی های مدرنیته و ماشینی پیدا نمی کنیم و تربیت نسلی که خیلی هایشان امروز کنج قطعه ی شهدای شهیدآباد و بهشت علی آرام گرفته اند.

بعدها که بزرگ تر شدیم، توی کتاب ها و سخنرانی ها فهمیدیم که خیلی از لات ها و عرق خورها و چاقوکِش های روزگار قدیم،  به حرمت ماه های محرم و صفر، عرق خوردن  و همچنین خیلی کارهای معمول دیگرشان را کنار می گذاشتند. همین بود که «رسول تُرک»ها و «علی گندابی»ها و «مصطفی پادگان»هایی از بین لات ها ، سربراه و عاقبت بخیر می شدند.

و حالا در روزگار مدرنیته امروز، نه از آن حرمت های ظریف و دقیق که گفتم خبری هست و نه از حرمت های معمول و ساده و دم دستی.

ایام شهادت اهل بیت(ع) و خصوصا دهه محرم و تاسوعا و عاشورا ، برخی ها تفریح و گشت و گزارشان گُل می کند. از آن جاده ی معروف شمال، تا باغ ویلاهای شهر خودمان و ساحل رودخانه ای که حتی شب تاسوعا و عاشورا و شام غریبان هم جای پارک ماشین پیدا نمی شود.

چقدر فاصله است بین آن حرمت های ظریف و دقیق نسل قدیم با حرمت شکنی های آشکار و شفاف نسل جدید.

در اوج «مُدرنیته» های متعدد امروز ، دلم مکرر برای «سُنت» های قدیم تنگ می شود. برای حرمت هایی که دیگر نیست. برای آرامشی که گم کرده ایم.

یاد همه ی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هایی بخیر که اگر سواد نداشتند، اما کوه معرفت بودند. معرفتی که باعث شد، ساده زندگی کنند و عاقبت بخیر راهی سفر شوند. کاش قطره ای از آن معرفتشان نصیب ما شود.

کاش حرمت اهل بیت(ع) را نگه داریم.

‫۲ دیدگاه ها

  1. سلام و عرض ادب
    سپاس فراوان از مطلب جالب و تکان دهنده.
    تنها سوالی که برای من مطرح هستش: چرا با وجود اینهمه رعایت آداب و رسوم و شئون در گذشته، نسل دست پرورده ی اونها، الان باید بدین گونه به ثمر بنشینه؟ مگر قبح شکنیای الان، نتیجه ی پرورش نسل گذشته ای نیست که ما ازش دم میزنیم؟
    و با این خساب، خدا عاقبت نسل کنونی رو که اکنون و حالا و با این شرایط دارن رشدونمو می یابند، ختم به خیر نماید.
    و من الله توفیق

    1. با سلام و تشکر از اظهار نظر شما. در تربیت دینی افراد شاخصه های مختلفی نقش دارد. تربیت و اعتقادات خانواده و والدین یکی از این شاخصه هاست. جامعه ، دوستان، صدا و سیما ، شبکه های اجتماعی و … نقش پررنگی دارند در اینجاد و پرورش اعتقادات افراد …
      پسر نوح هم با بدان بنشیدند ، خاندان نبوتش گم می شود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا