معرفی اسوه‌ها

«روضه الزهرا(س)»، هیأتی متفاوت ، پر از شور و شعور و ابتکار

حتماً برای یک شب هم که شده، این هیأت ویژه را تجربه کنید

بالانویس:

متن گرچه طولانی است ، اما این همه واژه هم به گرد پای شور و عشق  یک عده جوان که باعث شد تا نصف شب بیدار باشم و بنویسم ، نمی رسد. چرا که این متن را نهایتاً نهایتی هست و عشق این جوانان بدون نهایت.

تقدیم به همه ی جوانان پر از شور و شعور حسینی هیات روضه الزهرا(س) مسجد شهدای کربلای دزفول

«روضه الزهرا(س)»، هیأتی متفاوت ، پر از شور و شعور و ابتکار

حتماً برای یک شب هم که شده، این هیأت ویژه را تجربه کنید

 

ماشین را سر کوچه پارک می کنم و آرام آرام می روم سمت مسجد. در اولین برخورد، بچه های هیأت را می بینم که آرام و مودبانه با لباس فرم ، مشغول هدایت وسایل نقلیه هستند. جلوتر می روم  و هرچه جلوتر می روم اشتیاقم بیشتر و بیشتر می شود. یک میز بزرگ و اسباب مخصوص چای اولین تصویری است که از دور  و در روشنای نورافکن های روبروی هیأت خودنمایی می کند و این وجه مشترک تمامی هیأت هاست. اما من به دنبال تفاوت ها آمده ام. آمده ام رمز محبوبیت و شهرت این هیأت نوپای شهر را که من دورادور از آن شنیده ام، از نزدیک ببینم. هیأتی که ثمره فکر و تلاش و تعهد تعدادی جوان مخلص، خلاق، مبتکر و عاشق اهل بیت(ع) و انقلابی است .

هیأتی که در مسجد «شهدای کربلا» ، یکی از مساجد نوپای شهرستان دزفول برگزار می شود. مسجدی که با تلاش بیش از ۶۰ خادم جوان تا به این مرحله رسیده است و حتی بسیاری از کارهای بنایی و ساختمانی آن همین جوانان انجام داده اند.

روبروی مسجد می رسم. در کوچه ی کناری مسجد، محل ورود خواهران با یک بنر بزرگ مشخص شده است.  می خواهم به عادت مابقی هیأت ها دنبال کیسه ای برای کفش هایم باشم که یک بنر بزرگ پیش رویم نقش می بندد : «کفشداری»!

بچه ها قسمتی از پیاده رو را تبدیل کرده اند به کفشداری و چندین جوان با لبخند در گرفتن کفش هایم از هم سبقت می گیرند و من همین جا اولین ابتکار بچه های هیأت را می بینم. از دردسر حمل کفش ها، رها می شوم و هنوز وارد مسجد نشده ام که یک بنر بزرگ دیگر  توجه ام  را جلب می کند. این بار عبارت «مهدکودک» را با تعجب می خوانم. حالا«کفشداری» یک چیزی، اما «مهد کودک »  دیگر چه صیغه ای بود؟

از اولین نفری که حس می کنم از بچه های هیأت است می پرسم :« این مهد کودک مال هیأته» لبخندی می زند زد و می گوید: «آره! برا بچه ها تو چند گروه سنی برنامه های مختلفی داریم که هم پدر و مادراشون راحت بشینن تو هیأت و استفاده کنن و هم خود بچه ها یه چیزایی یاد بگیرن!»

هنوز  وارد هیأت نشده،  این ابتکار فوق العاده نیز خودش را نشان می دهد و من یاد یکی از دوره های مدیریت تشکیلاتی می افتم که استادمان می گفت:«یکی از مهمترین موارد در کار تشکیلاتی  وجود «ویژگی ممتاز» بین تشکیلات شما با دیگران است، ویژگی یا ویژگی هایی که در تشکیلات دیگر اصلاً وجود نداشته باشد »  ویژگی ممتازی مثل ایجاد مهدکودک باعث می شود که خودم را برای مواجهه با ابتکارهایی دیگر هم آماده کنم.

وارد راهروی ورودی مسجد می شوم. دیوارها با پرده های سیاه رنگی پوشیده شده است و تمثال های فوق العاده جذاب شهدا با نورپردازی بسیار زیبا در دو طرف باعث می شود که احساس کنم شهدا درب هیأت ایستاده اند و دارند خوش آمد می گویند و من این را هم به ابتکارات این بچه ها اضافه می کنم.

اولین بار  است که پایم را توی مسجد شهدای کربلا می گذارم. سالنی بزرگ با یک دکور بزرگ و ویژه و زیبا و نورپردازی حرفه ای در انتهای سالن که خداییش زیبایی در زیبایی است. در و دیوار و سقف مسجد هنوز سیمانی و آجری است و سفید کاری نشده، اما تمامش را با پارچه های سیاه پوشانده اند به طوری که آدم  اصلاً  احساس نمی کند که مسجد هنوز نیمه ساز است.

می روم و گوشه ای می نشینم، اما نگاهم مدام در حال گردش است. برنامه برخلاف بسیاری از هیأت ها سر ساعت موعودش آغاز می شود و باز هم من تفاوت هایی در آغاز برنامه می بینم.  یک حزب قرآن خوانده می شود، به یاد شهدای کربلا و شهدای واقعه ی منا و شهدای جنگ تحمیلی وپس از آوای دل انگیز قرآن، وصیت نامه ی یکی از شهدای محل قرائت می شود که طرح فوق العاده ای است.

سپس مجری سخنران را دعوت می کند و من دیگر آماده می شوم که از این جا به بعد قصه ی تکراری همه ی هیأت را ببینم ، اما می بینم که سخنران هم می نشید روی منبر و آنگاه همه با هم دعای فرج می خوانند. «الهی عظم البلا . . . » 

سخنران شروع می کند به صحبت و صحن مسجد کم کم پر می شود به طوری که مردمی که کمی دیرتر می آیند باید روی فرش هایی بنشینند که روی آسفالت خیابان پهن شده است.

متفاوت ترین صحنه همین پرشدن مسجد است. همه آنان که وارد می شوند جوان هستند. من تا بحال هیأتی به این کیفیت ندیده ام. تمام هیأتی هایش جوان هستند و کمتر آدم سن و سال داری بین جمعیت دیده می شود و چقدر هم  منظم می نشینند تا جا برای دیگران باشد.

استاد«علی مخدوم» به انتهای بحث رسیده است و «صلی الله علیک یا اباعبدالله» را که می گوید جرقه هایی از گریه بین جمعیت شنیده می شود و تا مداح بخواهد مداحی اش را با دعای سلامتی امام زمان(عج) شروع کند، صدای گریه قطع نمی شود.

شور غریبی برپاست. مداح برنامه اش بسیار منظم است. روضه اش را شروع می کند و گام به گام و مرحله به مرحله نواها و شورها و نوحه های متفاوت می خواند. عجب شعر های پر مضمونی. اشعار و نوحه هایی پر از شور و پیام های عاشورایی  و انقلابی.  خداییش لذت می برم از این همه حسن سلیقه ی مداح در انتخاب اشعار به روز و زیبا. حتی از داعش و یمن و سردار سلیمانی و شهید همدانی هم می خواند و جوانان پر شور سینه می زنند و گریه و اشک لحظه ای قطع نمی شود.

بر خلاف برخی از هیأت هایی که فرهنگ سینه زنی­شان مناسب فرهنگ دزفول نیست و گاه اشعاری سبک و یا موهن می خوانند که در شان اهل بیت(ع) نیست و یا حرکاتی انجام می دهند که به عزاداری شبیه نیست، این جا در تلفیق نوآوری در سبک های سینه زنی و نیز حفظ سبک های سنتی و همچنین اشعاری فوق العاده پرمضمون، بین جوانانی متین و باوقار شور و غوغایی عاشورایی برپاست. بی اختیار اشک می ریزم. اصلا دیگر نیازی به روضه و شعر نیست.کافی است فقط شور و حرارت عزاداری این بچه ها را نگاه کنم. این شور خودش روضه ای کامل است که باران اشکم را نازل می کند و دوست دارم  بروم و بین این بچه ها ، فارغ از هر آنچه هستم،  عاشقانه و با شور حرارت یا حسین بگویم و سینه بزنم و اینجاست که با تمام وجود درک می کنم :« إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً»

 

آدم دوست دارد همین لحظه آقا ظهور کند و این بچه ها در رکابش تا شهادت بروند و عجب شور و حالی کربلایی گرفته است به خود این هیأت و هر سو را که نگاه می کنم بغض است و اشک و گریه و البته شور و شعوری مثال زدنی.

کلکسیون نوآوری در مداحی را  « حاج مهدی تدینی » زمانی به اوج کمال می رساند که شروع می کند به «رجز خوانی».

یک بخش ابتکاری در مداحی که رجزهای شهدای کربلا را  به همراه معانی بلندش از روی مقاتل می خواند و این جا شور جوانان به حدی است که انگار خودشان دارند روبروی لشکر عمر سعد رجز می خوانند و از عمق جان فریاد می زنند.

زمان رو به پایان است و این همه شور رو شعله ور شدن. اصلاً دلم نمی خواهد برنامه تمام شود. سرشار از حس غریبی که دارم، می بینم ویدیو پروژکتور روشن می شود. حاج مهدی شروع می کند به حماسی خواندن  و اشعاری بیت بیت روی پرده ظاهر می شوند و تمام جمعیت با هم  و همنوا می خوانند. چقدر صحنه زیبا و پر شوری است این صحنه. مو به تن آدم سیخ می شود از این همه شور. اشعاری که تلفیقی از تمام زیبایی هاست از شهدای کربلا بگیر تا شهدای دفاع مقدس و شهدای حادثه ی منا. از پیام ها و شعارهای انقلابی بگیر تا فریادهای حمایت از ولی زمان نائب برحق  امام موعود و نیز اشعاری در طلب ظهور حضرت.

زیبایی در زیبایی، شور در شور، عشق در عشق ، هر چه بخواهی این جا پیدا می کنی و آخر سر هم همه رو به قبله و دست دعا و فرشتگانی که تا عرش بالا می برند این دعاها را.

من که شب های عملیات را در ۸ سال دفاع مقدس درک نکرده ام. ولی حتماً باید چنین صحنه هایی بوده باشد. صدها جوان که با اشک و شور عزای مولایشان را برپا کرده اند.

حسرت زده از ساعت هایی که مثل برق گذشت ، آرام آرام  می روم سمت درب خروجی که باز هم با یک خلاقیت دیگر رو به رو می شوم. صندوق های کوچکی با نام و آرم هیأت که برای کمک های مردمی تهیه شده و در اختیار مردم قرار می گیرد تا مبالغ اهدایی شان را در این ایام محرم و صفر در آن ریخته و سپس به بچه های هیأت تحویل دهند و چقدر کار زیبا و محترمانه ای است.

سینی های چای روی دست جوانان برای پذیرایی دست به دست می شود و بر خلاف بسیاری از هیأت ها که در ظروف یکبار مصرف چای می ریزند، اینجا فکر سلامتی مردم را هم کرده اند و یک سینی پر از لیوان های شیشه ای چای تعارفم می کنند و من یک لیوان بر میدارم و خداییش هیچ چایی چای روضه نمی شود.

چه خاطره ای شد امشب برایم.

خیابان روبروی مسجد موج می زند از مردم، از مرد و زن و پیر و جوان و البته اکثراً جوان و همین جا با خودم می گویم آفرین به این همسایه های مسجد. همسایگانی که این همه شلوغی را به عشق اهل بیت(ع) تحمل می کنند و علاوه بر این که اعتراضی ندارند، خانه و امکانات منزل خود را هم در اختیار هیأت قرار داده اند و همین امر مجموعه را مردمی تر جلوه می دهد.

صدای مجری برنامه هنوز دارد از ابتکارات این بچه ها رو می کند. از مسابقه ی پیامکی که هر شب برگزار می شود و فردا شب برنده هایش مشخص می شوند و نیز از تمام فایل های صوتی و برخی فایل های تصویری برنامه که بلافاصله روی سایت اینترنتی هیأت قرار می گیرد.

همه ی این ها را که گفتم باید باشی تا ببینی. باید باشی تا حس کنی. باید باشی تا درک کنی، که نه با حلوا حلوا کردن دهان شیرین می شود و نه شنیدن مثل دیدن می شود.

جز تحسین این بچه ها و دعا برایشان کاری از دستم بر نمی آید. هیأتی که با وجود یک مسجد نیمه ساخته  و بدون سفیدکاری و کاشی کاری و . . . راه افتاده است، اما  با برنامه های فوق العاده متفاوت، نو،  ویژه و زیبا که ثمره ی اعتماد به نسل جوان و بکار گیری شور ، حرارات ، تفکر و پتانسیل جوانان خلاق و پر انرژی شهر است، توانسته است در اولین سال های ظهورش ، موفقیتی چشم گیر داشته باشد.

هیأتی که جوانان و خادمانش اکثر وسایل هیأت را از خانه هایشان آورده اند. از فرش ها بگیر تا تلویزیون هایی که تصاویر هیأت را برای افراد خارج سالن پخش می کند.

این هیأت همه اش اتحاد است و همدلی و شور و دست به دست هم دادن و یک دل شدن در عزای امام غریبان و در همه ی برنامه هایی که زاییده اتاق فکر خلاق این هیأت است.

هیأتی که از طرف هیچ نهاد و ارگانی پشتیبانی نمی شود و مثل برخی از مساجد و هیأت های بزرگ شهر بودجه های میلیونی از طرق مختلف به آن تزریق نمی شود. همه اش مردم هستند و علاقه و ارادتشان به اهل بیت(ع). همه اش مردمند و عشقی که حرارتش در مراسم های این هیأت شعله می کشد و البته درست است که بچه های این هیأت با هر زحمتی که هست امکاناتشان را ردیف کرده اند، اما باید همین جا از تمامی افراد خیر و عاشق اهل بیت(ع) دعوت کرد تا در صورت امکان هر گونه کمکی را که می توانند به این مسجد و جوانان فعال و خلاقش داشته باشند، چون یقیناً برگزاری مراسمی در چنین سطحی بدهی های زیادی را به دنبال خواهد داشت که با نظر اهل بیت(ع) و دست خیر خادمین اهل بیت(ع)، این بدهی ها مرتفع خواهد شد.

همین جا باید به بسیاری از آقایان مسئول و عضو هیأت امنای، هیأت های دزفول «تذکری ویژه» داد.

به بسیاری از هیأت ها و مساجدی که در هیأت امناهایشان حتی یک جوان راه نمی دهند و همه با بیش از پنجاه سال سن، فقط فکر خودشان را انتهای ابتکار و خلاقیت می دانند.

به بسیاری از هیأت ها و مساجدی که خود را درگیر یک مشت برنامه تکراری و کلیشه ای کرده اند و گاه با بالاترین رقم بودجه ها ، کمترین نوآوری و جریان سازی فرهنگی را هم ندارند و جالب است که مدعی فرهنگ و فرهنگ سازی هم هستند.

به بسیاری از هیأت ها و مساجدی که افتخارشان این است که فلان سخنران یا فلان مداح کشوری را دعوت کرده اند و توجهی به مسائل دیگر ندارند.

به بسیاری از هیأت ها و مساجدی که به انرژی و پتانسیل و البته سلایق جوانان اهمیت نداده و بدون توجه به نظرات مردم و خصوص جوانان که قلب تپنده ی هیأت ها هستند، راه خودشان را می روند.

به بسیاری از هیأت ها و مساجدی که افتخارشان این است که فلان مسئول و فلان مقام از هیأتی هایشان هستند و یا این که با اعلام رقم تعداد غذاهای نذری که پخش می کنند، گزارش کارشان را غنی می کنند.

به بسیاری از هیأت ها و مساجدی که مدام ریزش نیرو دارند، اما به ساختمان و عمارت و زیبایی فضایشان می نازند و چشم روی مهم ترین بخش داستان یعنی منابع انسانی جوان و پرشور و خلاق بسته اند و این جوانان را تحویل نمی گیرند و یا اگر هم تحویل بگیرند برای انجام کارهای دسته دو یا دسته سه هیأت است ، نه برای اتاق فکر هیأت.

و به بسیاری از هیأت ها و مساجدی که فقط عزرائیل می تواند یک جای خالی در هیأت امناهایشان ایجاد کند.

به این آقایان باید گفت که «چشمتان را باز کنید!»

ثمره ی فکر جوان و اخلاص و خلاقیت جوان و اعتماد به جوانان می شود هیأتی مثل روضه الزهرا(س). هیأتی که در سال های آتی به لطف صاحب این روزها یقیناً از بزرگترین هیأت های شهر خواهد بود و هیأتی فرهنگ ساز و جریان ساز، نه منفعل و اسیر تکرار.

«روضه الزهرا(س» می تواند الگوی مناسبی هم برای هیأت های نوپا و هم برای هیأت هایی باشد که سال ها از طول عمر آنان گذشته است و دچار انفعال و تکرار شده اند و امید دارم که سال به سال اخلاص ، ابتکارات و خلاقیت های این عزیزان در جذب جوانان و بها دادن به سلایق و خواسته های آنان بیشتر شود ، چرا که یقین دارم تعداد بسیاری از این جوانانی که برای هیأت پایشان به مسجد باز شده است، بعداً از بچه مسجدی های همین مسجد می شوند و افتخار آفرین.

می روم سمت ماشین. تصمیمم را گرفته ام. امسال اگر عمری باشد ، هر دوازده شب را می آیم در بین این عاشقان پر شور و چه جایی بهتر از این جا. شاید در بین این اشک های عاشقانه خدا حاجت مرا هم داد.

هیأت «روضه الزهرا(س)» مسجد شهدای کربلای شهرستان دزفول ، واقع در خیابان جهاد نبش خیابان حضرت رسول(ص) از شب اول تا شب دوازدهم محرم رأس ساعت ۲۰:۳۰ با سخنرانی حجه الاسلام والمسلمین استاد «علی مخدوم» و مداحی «حاج مهدی تدینی » برنامه سوگواری و عزاداری خواهد داشت و البته متغیر نبودن سخنران و مداح نیز از ابتکارات این بچه هاست که نه تنها رکود و تکراری بودن به دنبال ندارد، بلکه به دلیل آشنایی با نوع اجرای برنامه مداح هر روز برنامه نظم بیشتری دارد و منسجم تر می شود.

 از همه ی همشهریان عزیز دعوت می کنم ، حتی یک شب هم که شده این هیأت و شور و نور و معنویت حاکم بر آن را تجربه کنند.   

مطمئن باشید که شبی متفاوت ،  خاطره انگیز و تکرار نشدنی خواهید داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا