«سید محمد کاظم دانش» در ششم آبان ۱۳۱۸ در شهرستان ذزفول در خانواده ای روحانی دیده به جهان می گشاید. تحصيلات ابتدايي و مقدماتي را نیز در دزفول به پايان می برد. از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۳۷ هجري شمسي در حوزه علميه شهرستان دزفول مشغول تحصيل و کسب علم می شود و در سال ۱۳۳۷، به منظور ادامه تحصيل علوم ديني رهسپار قم می شود. پس از اتمام دوره سطح در درس فقه و اصول حضرت امام خمینی(ره) شرکت می کند.
دانش بعد از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ مبارزه سیاسی خود را آغاز می کند و برای تبلیغ و آگاه کردن مردم به نقاط مختلف کشور عزیمت می کند. وی در پوشش کلاس های قرآن به مبارزه با رژیم می پردازد و در این راه به کرات مورد تهدید و آزار ساواک قرار می گیرد.
«دانش» بیانیه های انقلابی و نوارهای سخنرانی امام را به مناطق مختلف برده و در اختیار مردم قرار می دهد.
از اقدامات مهم وی در دزفول در دوران مبارزه ، مناظره و بحث و گفتگو با کمونیست هاست. او با در اختیار گذاشتن تریبون آزاد در مسجد زرگران دزفول ، به افراد فرصت می داد تا افکار و عقاید خود را مطرح کنند و قضاوت را به مردم واگذارند که این شیوه در بینش مذهبی مردم دزفول بسیار موثر است.
علاقه مفرط وی به زادگاهش ، دزفول ، چنان است که به مناسبت های مختلف به دزفول می آید و در روشنگری مردم علیه رژیم پهلوی فعالیت می کند.
وی با گروه منصورون ارتباط خوبی برقرار کرده و منزل خود را در قم در اختیار افراد این گروه قرار می دهد.
رئیس ساواک دزفول همواره او را به عنوان مبارزی نام می برد که پرونده اش سیاه است ، اما هوشیاری دانش باعث می شود که ساواک نتواند علیه او مدارکی مستند داشته باشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، «دانش» در اردیبهشت ۵۹، به خاطر درایت سیاسی وخدمات تحسین برانگیز خود، از سوی مردم شوش و اندیمشک به نمایندگی مجلس شورای اسلامی برگزیده می شود.
شهید دانش همزمان با نمایندگی مجلس شورای اسلامی، در ستاد جبهه و جنگ خدمت می کند، و هر پانزده روز، یک بار به جبهه می رود و در بازگشت، به حضور شهیدچمران و دیگر فرماندهان جنگ رسیده و اوضاع را گزارش می کند.
دانش عضو کمیسیون مسکن مجلس بوده و در خدمات رسانی به جنگ زدگان بسیار تلاش می کند.
«حجت الاسلام والمسلمین سید محمدکاظم دانش» سرانجام در شامگاه هفتم تیر، همراه با شهید مظلوم آیت الله بهشتی و یارانش به مقام عظمای شهادت نائل می شود.
روحش شاد.
با توجه به اینکه خوشبختانه از این شهید عزیز مطالب و خاطرات و روایات فراوانی وجود دارد، در ادامه مطلب به این موارد اشاره می شود.
مادر
مادر شهید دانش، صاحب مکتب بود و به زنان و کودکان، قرآن و احکام دینی می آموخت. شهید دانش در دامان مادری فاضله و پرهیزگار پرورش یافت و پیش از رفتن به مدرسه، خواندن و نوشتن را با نبوغ ذاتی و استعداد سرشار خود فراگرفت. و از آن رو که آموخته های وی، به هنگام ورود به مدرسه، بالاتر از کلاس اول و دوم بود، به کلاس بالاتر منتقل شد.
از شمال تا جنوب
در دوران تحصيل به محض اينکه فراغتي پيدا مي کرد به نقاط دوردست کشور از سرعين اردبيل تا سرخه در اطراف شوش و از قروه کردستان تا مرودشت فارس… هرجا که امکان مبارزه و تبليغ بود مي رفت. وي در دوران حکومت پهلوي همواره مورد تهديد و آزار ساواک بود. بارها تبعيد و ممنوع المنبر مي گرديد. سابقه مبارزاتي شهيد سيد محمد کاظم دانش به سال ۱۳۴۲ مي رسد. زماني که نوارهاي سخنراني امام خميني را به دزفول مي آورد و تکثير مي نمود. وي از سال ۱۳۴۲ تا سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامي در ايران به پيروزي رسيد دست از مبارزه نکشيد.
چون کوه سترگ
وقتی شاه می خواست مسجد فعلی شهید دانش در جنب حرم حضرت دانیال(ع) را تبدیل به مهمانسرا کند، یک تنه در مقابل متجاوزان ایستاد و نگذاشت این کار انجام گیرد. او در مقابل خارجیان بظاهرباستان شناس که با خود فرهنگ خودباختگی را برای ایرانیان بویژه مناطق جنوبی کشور به ارمغان آورده بودند، نیز به مقابله فرهنگی پرداخت.
دستگاه تکثیر
شهید دانش با تهیه دستگاه تکثیر، اعلامیه های انقلابی را منتشر می کرد. او این دستگاه را مخفیانه در زیرزمین مدرسه آیت الله معزی دزفول قرار داده بود. شهیدسبحانی یکی از مبارزان دوران انقلاب با وی همکاری می کرد.
وقتی ساواک پی به این کار برد و شهید سبحانی را دستگیر کرد، شهید دانش تنهاکسی بود که در زندان به ملاقات او می رفت و کتابها و بیانیه های انقلاب را به صورت مخفیانه در اختیار وی و دیگر مجاهدان قرار می داد. او با عوض کردن روی جلد کتابها و استفاده از عنوانهای دیگر، کتابهای سیاسی و مذهبی ممنوعه،مانند «انقلاب تکاملی در اسلام »، را که گاه سه سال زندانی داشت، به مبارزان می رساند. هنوز در منزل شهید دانش، رساله عملیه امام خمینی (قدس سره) با جلد رساله عملیه یکی از دیگر از مراجع وجود دارد.
حسین زمان ، یزید زمان
ساواک بارها وی را مورد بازخواست قرار داد که چرا وی به صورت غیر مستقیم ودر پوشش از شاه به عنوان یزید نام می برد و امام خمینی (قدس سره) را همچون امام حسین(ع) می ستاید.
نمایشنامه
شهید حجه الاسلام دانش، برای آگاهی مردم از ظلم و ستم خاندان پهلوی، به شیوه های مختلف متوسل می شد. هنوز برخی از جوانان دزفول، اولین نمایشنامه مذهبی اجراشده در مسجد نجفیه را به یاد دارند، که در آن «سعید بن جببیر» چگونه به رویارویی با ظالمانی همچون «حجاج » پرداخته، جان خود را در راه عقیده وجهاد، نثار دین کرد.
پرونده ی سیاه
فرزند شهید دانش خاطرات خود را از مبارزه پدر چنین بیان می کند: «پدرم دردوران انقلاب در مسجد جامع شوش مشغول سخنرانی بود. نیروهای امنیتی در بیرون از مسجد مستقر شده بودند و منتظر بودند سخنرانی وی تمام شود و او را هنگام خروج دستگیر کنند. وقتی سخنان شهید به پایان رسید، همه مردم او را احاطه کردند و عمامه و عبا را از تنش درآوردند و از در پشتی مسجد به صورت ناشناس او را خارج کردند. رئیس ساواک دزفول، همواره از او به عنوان مبارزی نام می برد که پرونده اش سیاه است.
بصیرت
سازمان امنیت ازکادر رسمی و ثابت خود خواسته بود، وی را تعقیب کنند و او را شبانه روز زیرنظر داشته باشند. یک بار که او دستگیر شد، چون ساواک علیه وی هیچ مدرک قابل قبولی نداشت، مجبور به آزاد کردن ایشان شد.» .«ساواک به منظور اغوا و فریب وی، شهید را به بازدید از سد دز و کارخانه کاغذسازی هفت تپه و صنعت قند و نیشکر برد. ساواک به خیال خود می خواست خدمات شاه را به او نشان بدهد و چنان وانمود کند که مردم و کشور در حال پیشرفت به سوی تمدن بزرگ است! ولی آن شهید با بیان شگردهای استحمار و استعمار به افشاگری پرداخت. ساواک که چاره ای پیش روی خود نمی دید، همسر شهید را که برای خواهران تبلیغ می کرد به دزفول تبعید کرد، تا حجه الاسلام دانش مجبور به خروج از شوش شود. او در بحبوحه انقلاب، همواره با رهبران انقلاب در ارتباط بود وبارها به ملاقات آیت الله طالقانی چه در زندان و چه پس از آزادی رفت. شهیدحجه الاسلام دانش، نماینده امام در منطقه بود و مبارزان را رهبری می کرد.»
مسافرت به خارج از کشور
حجه الاسلام و المسلمین دانش، برای آگاهی از اوضاع مسلمانان به کشورهای مصر، سوریه، عربستان و لبنان رفت. ره آورد او از این سفر، کتابهای ارزشمندی بود که ترجمه و انتشار یافت، و از آن رو که ساواک به وی اجازه هیچ گونه فعالیت فرهنگی را نمی داد، وی برای گرفتن مجوز انتشار، ازنام مستعار «کاظم ابوعالی » استفاده کرد.
مبارزه با گروههای الحادی
شهیددانش، گذشته از مبارزه با رژیم ستمشاهی، به مبارزه به بهائیت پرداخت. او دراطراف قم، تهران و مناطق جنوب به این کار اهتمام داشت.
مناظره های وی با رهبران بهائی، زبانزد مردم بود و همگان شهامت و آگاهی دینی او را می ستودند. شهید دانش با کمونیستها نیز به بحث و گفتگو می نشست. او بادر اختیار گذاشتن تربیون آزاد در مسجد زرگران دزفول، به مدعیان، فرصت می دادافکار و عقاید خود را مطرح ساخته، قضاوت را به مردم واگذارند. این شیوه، درارتقای بینش مذهبی مردم بسیار مؤثر بود. مبارزه شهید با مکاتب انحرافی، آن چنان اوج گرفت که رهبران گروههای الحادی، حضور در مجلس او را تحریم کردند.
ترجمه و نویسندگی
شهیددانش جزء هیات هفت نفره تحریریه مکتب اسلام و مسوول پاسخ به سوالات این مجله بود. او همچون استاد مطهری، برای آگاهی نوجوانان و جوانان به نگارش داستان زندگی اصحاب پیامبر پرداخت. این داستانها، پس از چاپ در مکتب اسلام، با عنوان «سیمای فداکاران » در دو جلد منتشر شد و در سالهای پیش، کتاب سال شناخته شد. گرچه او می توانست فقط مقالات فلسفی، دیالکتیک و متافیزیک بنویسد، ولی ترجیح داد مطالب همه فهم و عوام پسند، بنگارد و از این راه خدمت بزرگی به اسلام کند.
پس از انقلاب
شهید دانش، پس از انقلاب مقیم شهر شوش شد و سرپرست کمیته انقلاب اسلامی گردید. او بنیانگذار سپاه پاسداران و کمیته امداد امام خمینی نیز بود و از سوی امام خمینی (قدس سره) به امامت جمعه شوش برگزیده شد.
شهید دانش در جمع آوری اسلحه های موجود در دست مردم که در زمان انقلاب وهنگام تسخیر مراکز نظامی به دست آمده بود، نقش بسزایی داشت. همچنین او به میان شیوخ منطقه می رفت و اسلحه هایی را که صدام به آنها برای جنگ با نظام نوپای جمهوری اسلامی داده بود، می گرفت و در اختیار نیروهای مدافع انقلاب قرار می داد. در جریان بازدید از مناطق جنوب، وی از شیوخ تعهد می گرفت علیه نظام اسلامی، اقدامی نکنند و منطقه را به آشوب نکشانند. او در یکی از روزهاکه برای سرکشی به میان عشایر عرب رفته بود، با اینکه روزه بود، ولی از خوردن افطار امتناع کرد و حاضر نشد بر سر سفره شیخ عشیره بنشیند، مگر اینکه اواسلحه های صدام را به وی بدهد و تعهد کند منطقه در آرامش باشد.
جایزه صدام
«صدام » برای سر شهید دانش جایزه تعیین کرده بود و عوامل نفوذی عراق همواره مترصد ترور وی بودند. از این رو در یکی از بازدیدهای شهید از پاسگاه مرزی، آن پاسگاه توسط نیروهای عراقی گلوله باران شد.
منابع :
کتاب انقلاب اسلامی در دزفول نوشته غلامرضا در کتانیان
پایگاه اطلاعاتی شهدای خوزستان