بالانویس :
این پست را از مدینه آپ می کنم .
اینجا باید کبوتر باشی . . .
اینجا زمان زیادی برای نوشتن نیست. اینجا فقط باید بروی مسجد النبی و بقیع. آنجا چه می کنی مهم نیست. نماز ، دعا ، گریه . . ..
اینجا فقط می گویی ای کاش خواب دست از سرت بردارد.
به یاد همه هستم . خصوصا به یاد شهدای شهرم. به یاد تمامی آنها که التماس دعا گفته اند.
وقتی نیست و امکاناتی هم برای دسترسی به اینترنت.
فقط یک حرف دارم برای گفتن و همین . تمام دردهایم را از همین حرف بخوانید.
همیشه می گویند : آدم باش. اما در مدینه فقط باید کبوتر باشی. آدم بودن به درد نمی خورد.
یا علی
****************************************************************
روز سوم مدینه هم گذشت. اگر این مسئول فرهنگی هتل مدینه حاضر باشد ، لب تابش را ده دقیقه ای می توانم قرض بگیرم.
کوتاه بگویم . به یاد همه تان هستم و خلاصه ی تمام دردهای امروزم این باشد :
شهدای عزیز شهرم،دعای ما بالا نمی رود انگار.شما دعا کنید مهدی بیاید دیگر. آخر اینجا ، مدینه ، هنوز دارند فاطمه(س) را کتک می زنند.
****************************************************************
روز چهارم مدینه است. سه شنبه.
صبح کنار بقیع داشتیم زیارت ائمه بقیع را می خواندیم که شرطه آمد و هرچه از دهنش درآمد گفت. دلشکسته رفتم توی بقیع.
یک چشم اشک و یکی خون . نگاه می کردم به قبور مطهر .
خلاصه حرف امروزم برای شما این جمله باشد:
کبوترهای بقیع هم وارث نامردی و بی وفایی اند. قطعه ای از بهشت را ول کرده اندبه بهانه گندم.
یادتان هست چند سطر بالاتر گفتم اینجا باید کبوتر باشی . اما نه از نسل این کبوترهایی که هرجا گندم باشد می روند ، بجای اینکه بالشان را به خاک بهشتی تبرک کنند.
****************************************************************
چهارشنبه – روز پنجمی است که در مدینه ایم
فردا قرار است برویم شجره احرام ببندیم
از حالا بدنم برای وداع دارد می لرزد. یک هفته کم زمانی نیست برای عادت کردن به اینجا.
وداع خیلی سخت است . خیلی. و وقتی می گویم خیلی ، تو تمام خیلی های عالم را بریز روی هم تا برسی به خیلی من.
نمی دانم جه برسرم می آید در این وداع
تنها تسکینم این است که خدا توفیق داد و عمره مان افتاد توی ماه رجب.
تنها تسکینم این است که قرار است در لیله الرغائب، شب آرزو ها ، اولین شب جمعه ماه رجب احرام ببندیم.
توفیق بزرگی است که امیدوارم قدر بدانم . بلد باشم آرزو کنم در آن شب عزیز.
و اما خلاصه حرف امروزم :
آنکس که مدینه را ندیده باشد ، یک درد دارد و آن درد ندیدن است و آنکس که مدینه را ببیند ، شمار دردهایش از قاعده حساب و کتاب خارج است.
بیاد همه دوستان هستم . بخدا قسم هستم و همه دوستان را یاد می کنم.
یاعلی
****************************************************************
پنج شنبه – روز آخر مدینه
امروز باید وداع کنیم با مدینه و برویم سمت قبله . . .
نه زمان دارم نه حس و حال .
فقط یک حرف و خدا حافظ تا مکه پس از انجام اعمال اگر شد که بنویسم و آن یک حرف:
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود
فرهاد بجای بیستون دل می کند
یا علی
****************************************************************
یکشنبه -روز سوم مکه
اینجا هتل به عظمت ۴هزار نفر کامپیوتر ندارد
به همین دلیل نمی توانم هر روز آپ کنم
فقط بگویم :
بر خلاف مدینه که سراسر غربت بود، اینجا سراسر عظمت است. هر کس به اندازه ظرفیتش از این عظمت درکی دارد و نسبت به آن معرفتی
هنوز مست این عظمتم
به یاد همه هستم و زیر ناودان طلا همه را دعا می کنم
ماه رجب است و اینجا به اندازه تمتع شلوغ است
یا علی