خاطره شهدا
موضوعات داغ

روایت رحمن ( قسمت دوم )

روایت شهادت شهید عبدالرحمن نفیسی ، همسر و دو فرزندش

بالانویس۱:

چند مدتی بود که دو مزار پدر و پسری توی گلزار شهدای بهشت علی چشمم را گرفته بود. شهید عبدالرحمن نفیسی و فرزندش پیمان نفیسی.

سنگ نوشته های روی مزار پدر و پسر خبر از این داشت که رحمن رئیس یکی از شعب بانک کشاورزی همدان بوده است و در حادثه ای او ، همسر و دو فرزندش به شهادت رسیده اند. اما خبری از مزار همسر و پسر دومش یعنی ایمان نبود و همین قدری مرا به کنجکاوی واداشت تا در خصوص ماجرای این شهدا تحقیق کنم.

بالانویس۲:

در گام اول متوجه شدم که عبدالرحمن نفیسی اهل دزفول و همسرش اهل همدان است و  اسم شهید نفیسی علیرغم دفن در دزفول ، در لیست شهدای دزفول قرار ندارد. با پیگیری از بنیاد متوجه شدم که عبدالرحمن نفیسی دارای پرونده شهادت در شهرستان اندیمشک و همسرش فاطمه طاهریان دارای پرونده شهادت در شهرستان همدان است ، اما فرزندان این عزیزان یعنی ایمان و پیمان دارای پرونده شهادت نیستند.( که دلیل آن برای من مشخص نشد)

بالانویس۳:

با تحقیق و پژوهش در خصوص ماجرای شهادت این عزیزان ، لحظه به لحظه و واژه به واژه تحیر و شگفتی من بیشتر می شد. چه نحوه ی شهادت و چه مظلومیت این عزیزان و اینکه یقین داشتم خیلی از مردم دزفول از روایت این شهدا بی خبرند.( البته برخی از مردم ، سایه روشنی از ماجرای این شهدا به یاد داشتند)

از طرفی سرعت دستگیری قاتلین و البته قصاص قاتلین آنان ظرف چهار روز و قبل از تشییع آنان هم شگفت آورتر از ماجرای شهادت بود.

لذا از بین ده ها صفحه تحقیق و پژوهش و روایت ، قصه ی شهید عبدالرحمن نفیسی را در دو قسمت تقدیم می کنم!

 

روایت رحمن

روایت شهادت شهید عبدالرحمن نفیسی ، همسر و دو فرزندش

(قسمت دوم )

پرده ششم:

سرعت رسیدگی به این پرونده شاید در تاریخ ایران بی نظیر بود. خشونت و دَدمنشي كه در جنايت اعمال شده بود، رعب و وحشت اجتماعي به خصوص در دانش‌آموزان ايجاد نموده بود. همه رسانه‌ها و روزنامه‌ها و جرايد به موضوع پرداخته بودند و در راديوهاي خارجي نيز موضوع انعكاس یافت. قوه قضائيه هم لحظه به لحظه در جريان پيشرفت رسيدگي قرار داشت.

پس از انجام رسيدگي در دادسرا و صدور كيفرخواست، محاكمه علني با حضور اقشار مختلف مردم و مسئولان و البته با حضور وكيل مدافع متهمان صورت گرفت و حكم قانوني صادر شد. براي نخستين‌ بار براي تسريع در رسيدگي از قوه قضائيه درخواست شد كه يك شعبه از ديوان عالي كشور به طور موقت به همدان اعزام گردد كه اين كار هم انجام شد. تمام مراحل قانوني طبق مقررات انجام گرديد و كوچكترين ابهامي در كشف موضوع باقي نماند.

اقارير و اعترافات متهمان بسيار روشن و بدون كمترين فشار انجام گرفت. دلايل و مدارك و مستندات عليه متهمان خدشه‌ناپذير بود و سرعت دستگيري و رسيدگي و محاكمه و اجراي حكم در تاريخ قضايي كشور كم‌نظير و شايد بي‌نظير بود.

بعد از تكميل بازجويي‌ها و اعترافات، متهمين در مدت كوتاهي پاي ميز محاكمه قرار گرفتند.

در جلسه علني دادگاه كه با حضور امام جمعه وقت، استاندار و جمعي از مسئولين و اولياء دم انجام شد ابتدا كيفر خواست صادره توسط دادستان قرائت گرديد.

سرانجام در حاليكه حاضرين تحت تاثير اندوه اولياء دم به خصوص بيتا دختر ۱۶ ساله شهيد نفيسي قرار داشتند اولياء دم خواستار قصاص قاتلين شدند.

حکم دادگاه درباره قاتلان چنین صادر شد:

          ۱.حسين، ۲۷ ساله كارمند اخراجي بانك كشاورزي همدان ، شلاق و  قطع گردن با شمشير عدل علي (ع).

  1. حسن، ۲۸ ساله كارمند اخراجي شهرداري همدان شلاق و قطع گردن با شمشير عدل علي (ع).
  2. رضا، ۲۳ ساله كارگر ميدان‌بار، شلاق و قطع يد به علت ضرب و شتم و اعدام به وسيله چوبه دار

شهید نفیسی و همسر و فرزندانش

پرده هفتم:

بخشی از شرح وقایع چهار روز پس از حادثه یعنی صبح روز پنجشنبه بيست و ششم بهمن‌ماه ، به شرح زیر است :

زمان و مكان اجراي احكام، به طور رسمي از سوي هيچ يك از مسئولان ذيربط استان اعلام نشده بود، ليكن همه مردم به خوبي آگاه بودند كه صبح روز پنجشنبه بيست و ششم بهمن‌ماه ابتدا قاتلين در ميدان آرامگاه قصاص خواهند شد و بعد از آن پيكرهاي پاك شهداي بانك كشاورزي تشييع خواهند گرديد.

به همين جهت از نخستين ساعات صبح روز پنجشنبه سيل جمعيت از همدان و شهرك‌هاي حاشيه و روستاهاي همجوار آن و حتي از شهرهاي ديگر استان به سوي ميدان آرامگاه به حركت درآمد و هنوز ساعت ۸ نشده بود كه ميدان مملو از جمعيت شد. جمعيت خشمگين بودند و منتظر اجراي احكام شرعي. مردمي كه در عين حال از سرعت عمل پرسنل سختكوش شهرباني استان به ويژه مأموران دايره آگاهي و همين‌طور پاسداران مخلص كميته انقلاب اسلامي و ضابطين دادگستري استان همدان رضايت كامل داشتند و سرانجام زمان اجراي احكام فرارسيد.

در قسمتي از ميدان جايگاهي تعبيه شده بود كه در آن حجت‌الاسلام والمسلمين موسوي نماينده ولي‌فقيه و امام جمعه همدان، آقاي جهرمي استاندار، وزير كشاورزي، مديركل بانك مركزي، هيئتي از ديوان عالي كشور رياست شهرباني كل كشور و تني چند از مسئولان اجرايي استان حضور داشتند.

ابتدا امام جمعه همدان مطالبي را در مورد نحوه شهادت شهدای بانک اظهار داشت و از هوشياري و سرعت عمل مأموران شهرباني، پاسداران كميته و پرسنل داگستري تشكر كرد.

آنگاه سه تن از مرتكبين اصلي اين جنايت هولناك به محل اجراي احكام انتقال داده شدند. جرائم و احكام صادره توسط يكي از مسئولان دادگستري جهت آگاهي مردم قرائت شد.

احكام صادره كه قرائت شد اجراي احكام حسين و حسن … كه هر يك به قطعه چوبي بسته شده بودند شروع شد. در آغاز توسط چند تن از مجريان حكم ضربات شلاق بر پشت آنها زده شد و همراه با شمار تعداد ضربات، مردم حاضر در ميدان آرامگاه نيز يكصدا به شمردن تعداد ضربه‌ها پرداختند و بدين ترتيب نشان دادند كه از صميم قلب خود در اجراي احكام الهي دخيل هستند. محكومين و به خصوص حسين در زير ضربات شلاق فرياد مي‌زدند و گويي با همان ضربات اول دريافته بودند كه درد ضربات چاقويي كه بر تن شهداي بانك كشاورزي و به خصوص تن كودكان معصوم ـ پيمان و ايمان ـ وارد مي‌كرده‌اند چگونه بوده است بعد از آن بر پشت حسن كه به چوبه‌اي بسته شده بود و رضا كه آماده به دار كشيده شدن خود بود، هر كدام سه ضربه خنجر زده شد و به دنبال آن در ميان تكبير انبوه مردم، نخست سر حسين با يك ضربه از تن جدا شد و بعد از آن با سه ضربه سر حسن نيز از تن بريده و به قسمت پايين سكوي محل اجراي حكم افتاد. مردم مسلمان حاضر در ميدان كه شديدا به وجد آمده بودند يكصدا فرياد مي‌زدند« پاسداران كميته، تشكر ،تشكر -برادران پليس ،تشكر، تشكر»

سپس طناب دار را به گردن رضا انداختند و طناب به بالا كشيده شد.

بخشی از جمعیتی که برای مراسم تشییع شهدا و البته اجرای حکم قاتلین حضور دارند

پرده هشتم:

پس از اجراي احكام، پيكرهاي مطهر شهداي بانك كشاورزي در ميان حزن و اندوه زايدالوصف مردم همدان تا گلزار شهدا تشييع شدند.

پنج تابوت كه دو تاي آنها كوچك بودند، بر امواج دست مردم قرار گرفت. حسين شكري به روستاي خود برده شد و ايمان و مهين(فاطمه) به سمت باغ بهشت همدان برده شدند.

جمعيت بسياري در باغ‌بهشت جمع شده بودند؛ گويي همه مردم همدان براي وداع آمده‌اند. آسمان گرفته و پرابر بود و بر لباس سپيد ايمان و مادرش دانه‌هاي برف مي‌نشست. خاك سرد آغوش باز كرده بود تا دو عزيز و دو خاطره را در خود بگيرد.

آخرين نگاه‌هاي لرزان از پس پرده اشك بر دو موجود سپيدي دوخته شده بود كه مي‌خواستند تا دقايقي ديگر پاره‌هايي از قلب دوستان خود را هم با خودشان ببرند.

بيتا هم بايد با مادر و برادر كوچكي كه در دست‌هاي او بزرگ شده بود خداحافظي مي‌كرد. مهين و ايمان در آرامگاه خود قرار گرفتند و حسرت ديدار خود را تا روز موعود باقي گذاشتند.

پیکر شهیده فاطمه طاهریان به همراه فرزند چهارساله اش ایمان در گلزار شهدای همدان برای همیشه آرام گرفت .

 

پرده نهم :

كارواني با دو شهيد، رحمان و پيمان به سمت خاك‌هاي گرم دزفول حركت كرد. كارواني از ماشين‌ها كه آمبولانس سپيد را در نگين خود داشتند بيتا به همراه پدربزرگ و دايه در يكي از ماشين‌هاي بانك كشاورزي بودند. نه فقط دايه لب به سخن فرو بسته بود، بلكه همه مات و مبهوت در خود فرو رفته بودند. گويي همه مسخ شده بودند و در برزخي تاريك حركت مي‌كردند. حتي جزئي‌ترين خاطرات از برابر چشمان آنها عبور مي‌كرد و در آن ميان دلي نبود كه اين خاطرات چون آتشفشاني از مواد مذاب از آن جاري نشود. آتش آنقدر مي‌سوزاند كه گويي به جاي اشك، دود از چشم‌ها برمي‌خاست. جاده‌هاي پر پيچ و خم طي مي‌شد و در هر جايي كه شهر يا دهي بود، بلندگوي آمبولانس اعلام مي‌كرد كه آنها شهداي بانك كشاورزي را با خود حمل مي‌كنند. هرجا شعبه‌اي از بانك كشاورزي بود، كاركنان آن با دسته‌هاي گل به پيشواز مي‌آمدند. اين غمبارترين روزي است كه بيتا در طول عمر خود از اين جاده عبور مي‌كند. خورشيد آرام آرام در افق غروب مي‌كرد. سحرگاه، كاروان به انديمشك رسيد و سپس

پیکر شهید عبدالرحمن نفیسی و پسر ۱۲ ساله اش پیمان به شهرستان دزفول منتقل شده و در گلزار شهدای بهشت علی به خاک سپرده می شود.

مزار شهید فاطمه طاهریان و ایمان نفیسی در گلزار شهدای همدان

مزار شهید عبدالرحمن نفیسی و فرزندش پیمان در گلزار شهدای بهشت علی دزفول

 

پرده دهم:

بيتا پس از واقعه از دست دادن پدر، مادر و دو برادرش ايمان و پيمان، به منزل پدربزرگ پدري خود در خوزستان رفت. اگرچه حادثه آن چنان بزرگ بود كه مهلت آسايش به او نمي داد، بيتا درسش را ادامه داد و توانست در رشته ادبيات زبان انگليسي وارد دانشگاه شود. وي در سال ۱۳۷۵ ازدواج كرد.

در سال هاي بعد بيتا در مقطع كارشناسي ارشد ادبيات زبان انگليسي در دانشگاه علامه طباطبايي پذيرفته شد و خداوند نيز پسري به نام پيمان به او هديه كرد. بيتا هم اكنون در برخي واحدهاي دانشگاه آزاد و يكي از موسسه هاي زبان به تدريس مشغول است و پس از كارهاي ترجمه اي متون تاريخ هنر، بعضي ساعات اوقات فراغتش را به ترجمه كتاب كودكان از انگليسي به فارسي صرف مي كند.

وي كه در شب حادثه در منزل يكي از بستگان بوده است می گوید: گاهي اوقات احساس مي‌كنم بهتر بود من نيز در كنار آنها بودم ولي تقدير چنين نبود.

او شرح ماجرای شهادت پدر و اعضای خانواده خود را در کتابی به نام« بیتا» با همكاري بانك کشاورزی به چاپ رسانده است.

دانلود کتاب بیتا

چند سال بعد از آن واقعه ، لوح يادبودي كه در جوار شعبه بانك مركزي است نصب گرديد. همچنين با همكاري بنياد شهيد كوچه كنار شعبه مركزي بانك در همدان و خياباني در تهران را نيز به نام شهيد نفيسي، نامگذاري شد.

سنگنوشته یادبود شهید نفیسی درب بانک کشاورزی همدان و مراسم سالگردی که هرساله به یاد این شهید برگزار می شود

 

 

شهید عبدالرحمن نفیسی رئیس بانک کشاورزی شهرستان همدان در سحرگاه ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۶۸ به همراه همسرش شهید فاطمه طاهریان و فرزندانش به نام های پیمان ۱۲ ساله و ایمان ۴ ساله ، در راستای حفظ بیت المال به دست سارقین به شهادت رسیدند. مزار شهید رحمن و فرزندش پیمان در گلزار شهدای بهشت علی دزفول و مزار همسرش فاطمه طاهریان و فرزندش ایمان در گلزار شهدای همدان قرار دارد.

یک دیدگاه

  1. بسیار اندوهناک.
    همیشه وقتی مزار شهدای بهشت علی میرم کنار مزارشون میمونم و فاتحه میخونم..شاید به خاطر عکس و دو خط نوشته مزارشونهه.همیشه دوست داشتم ماجراشونو بدونم…
    روحشان با اهل بیت علیهم السلام محشورن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا