زنان شهید
-
خاطره شهدا
روایت ششم: برادر چهارساله ام شهید شد
بالانویس: پنجشنبه، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۶۳ مصادف با هفتم ماه رمضان ساعت ۲۳:۵۰ دقیقه ، شهرستان دزفول باز هم هدف…
بیشتر بخوانید » -
خاطره شهدا
روایت پنجم: مادر ، همه ی خوشبختی مان بود
بالانویس: پنجشنبه، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۶۳ مصادف با هفتم ماه رمضان ساعت ۲۳:۵۰ دقیقه ، شهرستان دزفول باز هم هدف…
بیشتر بخوانید » -
خاطره شهدا
روایت چهارم : آنها پدر و مادر سه شهید شده بودند.
بالانویس: پنجشنبه، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۶۳ مصادف با هفتم ماه رمضان ساعت ۲۳:۵۰ دقیقه ، شهرستان دزفول باز هم هدف…
بیشتر بخوانید » -
خاطره شهدا
روایت سوم: فرزانه ام تشنه بود! تشنه شهید شد!
بالانویس: پنجشنبه، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۶۳ مصادف با هفتم ماه رمضان ساعت ۲۳:۵۰ دقیقه ، شهرستان دزفول باز هم هدف…
بیشتر بخوانید » -
یادهای ماندگار
روایت دوم : روایت آن پیرزن
بالانویس: پنجشنبه، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۶۳ مصادف با هفتم ماه رمضان ساعت ۲۳:۵۰ دقیقه ، شهرستان دزفول باز هم هدف…
بیشتر بخوانید » -
خاطره شهدا
روایت اول : مادرم تکه تکه شد
بالانویس: پنجشنبه، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۶۳ مصادف با هفتم ماه رمضان ساعت ۲۳:۵۰ دقیقه ، شهرستان دزفول باز هم هدف…
بیشتر بخوانید » -
خاطره شهدا
چادر به دندان می کشید
بالانویس۱: «آن زنِ چادر به خود پیچیده» چقدر برکت همراه خودش آورد. نگاه ویژه او بود که باعث شد برگِ…
بیشتر بخوانید » -
خاطره شهدا
تماشای بهشت
بالانویس۱: قصه از آنجا شروع شد که آقای شاه آبادی روایتی تکان دهنده و شنیده نشده از یک زن…
بیشتر بخوانید » -
خاطره شهدا
عروس آسمانی ( قسمت آخر )
بالانویس: «شهید مرضیه بلوایه» همعروس «شهید عصمت پورانوری» است. دو تازه عروسی که با هم و به همراه مادرشوهرشان «شهید…
بیشتر بخوانید » -
خاطره شهدا
عروس آسمانی ( قسمت چهارم )
بالانویس: «شهید مرضیه بلوایه» همعروس «شهید عصمت پورانوری» است. دو تازه عروسی که با هم و به همراه مادرشوهرشان «شهید…
بیشتر بخوانید »