جانباز شیمیایی
-
خاطره شهدا
آن هفتاد و دو روز
بالانویس: متن زیر مصاحبه پایگاه تحلیلی خبری بیدار دز با همسر جانباز شهید حاج محمدرضا خواجه زاده است که چند…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت دوازدهم)
سلمان(قسمت دوازدهم) قسمت دوازدهم: قرائت قرآن تمام شده است و بچه های جلسه ی قرائت قرآن نوجوانان مسجد که…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت یازدهم)
سلمان(قسمت یازدهم) قسمت یازدهم: . . . اما تو یه تکلیف مهم دیگه هم داری که باید محکم و…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت دهم)
سلمان(قسمت دهم) قسمت دهم: بابا فقط ریز می خندد. – ببین پسرم. تو دوره ای که ما هم سن و…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت نهم)
سلمان(قسمت نهم) قسمت نهم: . . . نگاهش را در چشمان خسته ی بابایش گره می زند و دوباره سرِ…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت هشتم)
سلمان(قسمت هشتم) قسمت هشتم: تخت حاج عمار خالی است و فقط یک گلدان شمعدانی در کنار عکس او روی…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت هفتم)
سلمان(قسمت هفتم) قسمت هفتم: . . . رضا انگار که نکته مهمی یادش آمده باشد حرف های علی را…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت ششم)
سلمان(قسمت ششم) قسمت ششم: گوشه ای از حیاط مسجد، سلمان روی ویلچر نشسته است و تعدادی از بچه ها دوره…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت پنجم)
سلمان(قسمت پنجم) قسمت پنجم: . . . و صدای خس خس نفس های بابا در هق هق گریه ی…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
سلمان(قسمت چهارم)
سلمان(قسمت چهارم) قسمت چهارم: . . . صدای گریه ی سلمان بالا می رود. شاید دلیل اوج گرفتن صدای گریه…
بیشتر بخوانید »