تاریخ‌نگاری
موضوعات داغ

آن مُحَرّم خاص

روایت موشکباران دزفول یک روز قبل از تاسوعای حسینی

آن مُحَرّم خاص

روایت موشکباران دزفول یک روز قبل از تاسوعای حسینی

 

چهارم آبان ماه ۱۳۶۱ ،  مصادف با هشتم ماه محرم ، مردم دزفول با شور و شعور وصف نشدنی خود در تکایا و مساجد مشغول برپایی عزای امام حسین(ع) هستند.

شهر زنده و پوینده است و بازار مثل همیشه شلوغ که حوالی ساعت ۱۱ صبح ، دو فروند موشک رژیم بعثی عراق، دزفول را مورد هدف قرار می دهد و صدای انفجارشان شهر را تکان می دهد.

این صدا، صدایی آشنا برای دزفولی هاست.

اینبار هدف موشک ، منطقه «چیتا آقامیر» در خیابان آیت الله طالقانی  است. محله ای قدیمی با کوچه های باریک و پیچ در پیچ و خانه هایی کوچک و عمدتا از جنس خشت و گِل.

منطقه ای مسکونی و شلوغ که جمعیتی زیادی در آن محل ساکن هستند.

گرد و غبار همه جا را فرا می گیرد. حفره ی بسیار بزرگی در زمین ایجاد و منطقه ای به شعاع حدواً ۱۵۰ متر کاملاً تخریب شده است . چیزی حدود ۵۰ منزل مسکونی کاملا ویران و بیش از ۵۰ خانه ی دیگر نصفه و نیمه تخریب می شود.

مردم ، آتش نشانی ، هلال احمر ، نیروهای بسیج و سپاه و  . . .  همه و همه خود را به محل انفجار می رسانند برای امداد رسانی.

به دلیل وضعیت منطقه امکان ورود دستگاه هایی مثل لودر و بیل مکانیکی وجود ندارد و باز این مردم هستند که دست به کار شده اند.

ناجی و فرشته ی نجاتی به نام «محمدعلی سرشیری» آنجاست که حضورش دلگرمی همه است. هم مردمی که برای کمک امده اند و هم آنان که در زیر آوار گرفتار شده اند.

او بیش از دو سال است که غیرت ، جوانمردی ، قدرت بدنی و توانایی خارق العاده اش را خرج نجات گرفتاران زیر آوار می کند.  سرشیری با چابکی و چالاکی وارد منازل و زیر زمین ها و شوادون ها و … می شود و مجروحین و البته پیکر شهدا را از زیر آوار خارج می کند.

امدادگرها مدام از مردم می خواهند صحنه را ترک کنند. یکی از شگردهای ناجوانمردانه عراق همین است که پس از اصابت موشک ، چند دقیقه بعد همان نقطه قبلی را مجدداً بزند تا افرادی را که برای کمک آمده اند را هم به شهادت برساند.

علیرغم این احتمال ، اما مردم همه در صخنه مانده و مشغول کمک رسانی هستند و خیالی از اصابت مجدد موشک ندارند.

با وجود تلاش همه مردم و ارگان های امدادرسان، آن روز حوالی ۳۰ نفر شهید و ۱۰۸ نفر مجروح در دفتر تاریخ برای دزفول ثبت می شود و عزای شهادت این شهدا ، که از نوزاد چند ماهه تا پیرزن ۸۰ ساله بینشان پیدا می شود، با عزای سرور و سالار شهیدان همزمان می شود.

تاسوعا و عاشورای سال ۶۱ ، یک جورهایی برای مردم تداعی کننده ی محرم سال ۶۱ هجری قمری می شود.

هم زمان با برگزاری مراسم تاسوعای حسینی ، از ساعات اولیه صبح، شمار زیادی از مردم دزفول در مسجد جامع تجمع می کنند و پس از ادای احترام به شهدای حمله موشکی ، در حالی که پیشاپیش آنان دسته های عزاداری حرکت می کند ، پیکر شهدا را از محل مسجد جامع برای تدفین تا گلزارهای شهدای شهیدآباد و بهشت علی دزفول تشییع می کنند.

علاوه بر نوحه هایی که سوزشان در فضا پیچیده است، شعارهای «جنگ، جنگ تا پیروزی» ، «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر صدام» نیز نمایانگر عزم و اراده  الهی مردم دزفول  برای مبارزه و تعیین سرنوشت جنگ در جبهه های نبرد است.

آن تاسوعا و عاشورای دزفول را هنوز قدیمی های دزفول به یاد دارند که همزمان با عزای حسین، تکه پاره های جگرگوشه هایشان را تا آرامگاه ابدی مشایعت کردند و کربلایی مجسم پیش چشم مردم رقم خورد.

اسامی شهدای هشتم محرم سال ۱۳۶۱

 

پیامها حضرت آیت الله خامنه ای به مناسبت حمله موشکی ۴ آبان ماه ۶۱  به دزفول

متعاقب این حمله ناجوانمردانه عراق که موجب شهید و مجروح شدن بیش از ۱۳۰ نفر از مردم دزفول و تخریب بسیاری از منازل مسکونی و تجاری گردید ، پیامهای جداگانه ای از سوی آیت الله خامنه ای؛ ریاست جمهوری، نخست وزیر و آیت الله منتظری هم خطاب به مردم دزفول صادر می شود.

حضرت آیت الله خامنه ای رئیس جمهور وقت، در بخشی از پیام خود خطاب به مردم دزفول می فرماید:

« این نخستین بار نیست که امپریالیسم متجاوز آمریکا و عامل دست نشانده و مزدورانش؛ صدام کافر ،

انتقام شکست خود را در جبهه نبرد، از شما مردم مسلمان میگیرند. دو سال پیش نیز در چنین روزی شهر شما مورد تهاجم هواپیماهای دشمن قرار گرفت و یزیدیان زمانه در نیمه شبی سهمگین، مانند خفاشان خون آشام از آسمان شهر، خانه های مسکونی شما را بمباران کردند و زنان و کودکان شهر را به شهادت رساندند.

و اینک شما در بین هم وطنان قدرشناستان نمونه قهرمانی و ایثار بی دریغ هستید. بمباران اخیر دشمن نیز قطعا در عزم راسخ شما عزیزان خللی وارد نخواهد ساخت؛ اما دشمن در حالی مساجد و خانه های شما را بمباران میکند که دستگاههای تبلیغاتی دولتهای جهان، صلح طلبی رژیم دست نشانده صدام را تبلیغ می کنند و مجامع بین المللی که امروزه ، بیش از هر زمان دیگر به ابزار دست قدرتها و ابر قدرتهای جهانی بدل شده اند ، در همان حال که دشمن ظالم را تأیید و در برابر جنایات او سکوت می کنند ، از ایران می خواهند که دست از دفاع بکشد.

آنان که دفاع مشروع ملت مظلوم ما را از انقلاب خویش محکوم میکنند ، طبیعی است با سکوت خویش در برابر این تهاجم ددمنشانه صدام، از ظالم جانب داری کنند و این یک بار دیگر ثابت می کند که ملت ایران در دفاع از انقلاب اسلامی باید همچنان تنها به خداوند رحمان و نیروی ایمان خویش متکی باشد

من به عنوان نماینده ملت ایران، شهادت عزیزان شما را در آستانه عاشورای حسینی، به بازماندگان آنان و به شما مردم قهرمان دزفول تبریک و تسلیت گویم و و در جهت پاسداری از خون پاک و مطهر شهیدان شما و همۀ شهدای انقلاب اسلامی ایران، با شما و با همۀ مردم شهید پرور ایران در این شامگاه عزای حسینی ، تجدید عهد و پیمان میکنم»

 

تحلیل روزنامه نیویورک تایمز از حمله موشکی عراق به دزفول

نهم آبان ماه ۱۳۶۱ ، روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در شماره آن روز خود به قلم یکی از مفسران مسائل نظامی در مطبوعات آمریکا ، مطلبی را با عنوان « عراق در جنگ با ایران، راهبرد جدیدی در پیش میگیرد» به چاپ رساند. در قسمتی از این نوشته آمده است : « به گفته منابع اطلاعاتی غرب، در روز چهارشنبه گذشته ، عراق شهر دزفول – واقع در ۶۰ مایلی داخل خاک ایران – را با موشک های زمین به زمین خود مورد حمله قرار داد. استفاده از این موشکها میتواند نشانه ای از آغاز راهبرد جدیدی در جنگ بین دو کشور باشد. آگاهان معتقدند، ممکن است عراقی ها با فرو ریختن این موشک ها روی دزفول ، بخواهند سلسله اقدامات جدیدی را آغاز کنند تا نشان دهند توانایی آن را دارند که شهرهای غرب ایران را با موشکها یا بمب افکن هایشان هدف قرار دهند و نیز در طول خط مرزی دو کشور حملات تهاجمی ایران را خنثی و ایرانیان را وادار به عقب نشینی کنند . به گفته تحلیل گران نظامی، این سیستمهای موشکی ، متحرک است و هواپیماهای ایرانی به آسانی قادر نخواهند بود محل آنها را شناسایی و مورد حمله قرار دهند.

 

منابع:

کتاب حماسه ماندگار نوشته احمد لطیف پور

کتاب دایره المعارف شهدای دزفول نوشته منوچهر مهدی پور

و با تشکر از حاج غلامحسین سخاوت

‫۲ دیدگاه ها

  1. روایت شهادت سید حسین و سیده اعظم هاشمی زاده و مرتضی صحراکار شنیدنیست.
    سید حسین رفیق ناب پدر مرتضی است.انقدر که همه بچه ها به او‌عمو‌ میگویند .
    شب عاشورا خانه مرتضی نذری می دهند.مرتضی از مدرسه می آید مادر مرتضی از او می خواهد که همراه عمو سید به خانه یکی از آشنایان بروند و بیرق های عزای سیدالشهدا را بیاورند.مرتضی سوار دوچرخه می شود و عمو سید حسین و اعظم سه ساله هم سوار دوچرخه ای دیگر به سمت چیتا آقا میر حرکت می کنند.
    پرچم ها را تحویل می گیرند.در مسیر یکی از آشنایان را میبینند بعد از کمی احوال پرسی به راه خود ادامه میدهند .و چند لحظه بعد چند لحظه در امتداد مسیر حرکت آنها همه چیز زیر رو‌می شود.
    صدای موشک مادر را بی تاب میکند.پدر را می شکند کمر برادر را خم می کند ولی نه اثری از سید حسین است و نه از اعظم و‌نه از سید حسین. و بعد از چند روز بدن بی سر مرتضی شناسایی می شود.
    و خدا می خواست سید حسین و اعظم و مرتضی شهدایی باشند که بدنهایشان با پرچم های عزای سیدالشهدا یکی شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا