عکس
موضوعات داغ

وسایل تفحص شده به همراه پیکر شهید علی گلشن زاده

عطر پیراهن یوسف

بالانویس:

این پست را باید سال گذشته می نوشتم. اما گاهی ترافیک مطالب و  کارهای مربوط به الف دزفول کاری را از قلم می اندازد. حالا هم به بهانه ی سالروز شهادت شهید علی گلشن زاده ، تصاویر این یادگارهای صبور و باوفای علی را تقدیمتان می کنم.

وسایل تفحص شده به همراه پیکر شهید علی گلشن زاده

عطر پیراهن یوسف

بهمن ماه سال ۱۳۹۹ بود که خبر پیچید چند مسافر از والفجر مقدماتی برگشته اند. بعد از ۳۸ سال. برگشتن مسافر همیشه شوق آفرین است و شورانگیز، اما وقتی مسافر استخوان های سوخته ی شهید باشد ، هم شوقش متفاوت می شود و هم شور آن.

آدم ها دوست دارند از هم سبقت بگیرند تا زودتر خبر را برسانند به مادر، به پدر، به چشم هایی که سال ها منتظر بوده اند برای باز شدن در و ظاهر شدن شاخ شمشادشان در چهارچوب در.

اما وقتی پدر و مادر در چشم انتظاری، خودشان مسافر شده باشند ، انگار آتش همان شور و شوقی که گفتم به یکباره سرد می شود.

«علی گلشن زاده» گمشده ی والفجر مقدماتی ، زمانی برگشت که پدر و مادرش  آسمانی شده بودند.

اما مگر نه اماممان فرمود: «نطق شهدا بعد از شهید شدن باز میشود، با مردم حرف میزنند. ما بایدگوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را.

پس به یقین در شهادت شهدا رازی است و در جاویدالاثر شدنشان رازهایی مکرر و در رجعتشان صندوقچه ای از اسرار که کشف اسرار آن بر عهده ی آدم هاست. راز رجعت این پیکرهای مقدس به تعداد آدم های روی زمین است و هر کس باید در زیستن خود دلیلی برای برگشتنشان پیدا کند و در قصه ی بازگشت این استخوان های سوخته، برای تک تک ما آدم ها اسرار و پیام هایی نهفته است که باید توسط دل های چشم انتظار کشف شود.

علی برگشته بود، برگشتنی سرشار از اسرار. اسراری برای من، برای تو و برای هرکس که دارد در آرامش پس از شهدا تنفس می کند.

اینکه چه شد که بعد از ۳۸ سال علی  بالاخره دل کند از رمل های فکه را خدا می داند و البته آدم هایی که می اندیشند و اهل تفکرند.

یقینا دلیل برگشتن او نه تسکین دل مادر است و نه آرامش بابایی که سال ها چشم به راه او بود.  سالهاست که مادر و بابا مهمان او هستند. کاش آنقدر ادراکمان رشد کرده باشد که بفهمیم دلیل برگشتنش را.

شنیده بودم به همراه پیکرش وسایلی پیدا شده است. هماهنگی های لازم را انجام دادم برای زیارت و ثبت تصاویر یادگارهای رجعت کرده به همراه او.

چند هفته ای طول کشید تا بتوانم زائر شوم. وسایل شهید را یکی یکی بیرون آوردیم و گذاشتیم روی پارچه سفید. دست و صورت و چشم هایمان را به خاک و غبارهای لباس های شهید تبرک کردیم.

کارت شناسایی اش هنوز خوانا بود و نام و نشان و آدرس خانه شان را هم می شد بعد از ۳۸ سال به وضوح در آن دید. پلاک شناسایی علیرضا که هویتش را فریاد می کرد. خودکار بیک و یک جفت دستکش و یک گرمکن و دیک دست گرمکن و جوراب قرمز.

چه ثانیه های مقدسی است این لحظات. دوست دارم این دقیقه ها تا قیام قیامت کِش بیاید و تمام نشود. اما زمان است و قاعده هایش.

عکاسی تمام می شود.  با خود می گویم: راز ماندگاری این پلاک ، این لباس ها ، این خودکار و این نشانه های نیم سوخته پس از سال ها ، شاید همان نطق باز شده ی شهدا باشد. همان پیامی که قرار است به آدم ها بدهند. همان صدایی که ما باید بشنویم.

این یادگارها حرف دارند برای گفتن. شاید برای هر کسی حرفی جداگانه. گوش دلم را بهشان می سپارم.

روضه ها از دلم می گذرد. روضه ای که ننویسم بهتر است.

یاد کهنه پیراهنی می افتم که در عاشورا بوسه باران تیر و نیزه ها شد و در نهایت به غارت رفت.

چقدر غیرت داشتند این لباس ها که مانده بودند تا پیام رزمنده ی غیرتی شان را  بعد از ۳۸ سال، پیامبری کنند.

۳۸ سال این وسایل معجزه وار سالم مانده است تا کدام فریاد را به گوش آدم ها برساند. کدام پیام را به گوش ناشنوای آدم ها قرار است برساند؟

پای قول و قرار ماندن را؟ عهد با امام بستن را؟ پای کار تا آخر ایستادن و کم نیاوردن را ؟  در میدان بودن و رجز خواندن را برای دشمن؟!کدام را ؟

علی برگشته است تا کدام  بی خیالی و کاهلی مان را به رخمان بکشد؟

آه علی! دستی دراز کن و این دل های مرده ما را تکان بده.

تلقین دل هایمان را بخوان. این دل های مرده ما «اِسمَع اِفهَم» تو را لازم دارد

اصلا تو باید تلقین عالم را بخوانی و با همان دستی که فقط این دستکش های پوسیده ازشان باقی مانده است

تلقین دل هایمان را بخوان ای تازه از سفر برگشته.

 

کارت مشخصات کشف پیکر شهید

 

پلاک شناسایی شهید

 

کارت شناسایی شهید که پس از ۳۸ سال هنوز خواناست

 

گرمکن شهید

گرمکن و جوراب ورزشی

دستکش های شهید

شهید علی گلشن زاده متولد  ۱۳۴۳در مورخ ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه جاویدالاثر گردید و پیکر پاک و مطهرش در بهمن ماه ۱۳۹۹ پس از ۳۸ سال توسط گروه تفحص کشف و در مزار یادبودش در گلزار شهدای بهشت علی دزفول به خاک سپرده شد.

 

‫۲ دیدگاه ها

  1. شهدا همیشه و همه جا سخن برای گفتن دارند. اون هم بهترین و ناب ترین سخن ها، سخن های انسان ساز، سخن هایی برای ساختن زندگی دنیا و اخرت.
    ای کاش گوش ها و قلب های ما بنشوند و درک کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا