با مسئولیننقد نوشته‌ها

عکس هایی که از ما خسته می شوند . . .

یادمانی که در حال فروریختن است

بالانویس:

دوستی می گفت : خسته نشدی؟ گفتم الف دزفول آرامش بخش دنیای من است. گفت از اینکه می گویی و عمل نمی شود ؟ گفتم : من به تکلیف خودم عمل می کنم. همین.

 

عکس هایی که از ما خسته می شوند . . .

یادمانی که در حال فروریختن است
 

یادمان شهدای جاویدالاثر- شهیدآباد دزفول

نه تقصیر آفتاب است که به شدت می تابد و نه تقصیر باد و باران.

به سیمان و ملات هم ربطی ندارد.

این سنگ ها تا وقتی سنگ بودند ، بی جان بودند و راکد.

از وقتی که نام این بچه های مفقودالاثر ،روی این سنگ ها حک شد و تن بی جانشان با تصویر این بچه ها جان گرفت ، دیگر سنگ نبودند.

زنده شدند . جان گرفتند.

یک جورهایی می خواهم ربطش بدهم به «شرف المکان بالمکین»

اصلا نام این بچه ها را تغییر دادند به جاویدالاثر که شاید نامشان مفقود نماند.

سنگ ها احساس پیدا کردند با تصویر این دسته گل ها.

می توانستند ، نمای یک ساختمان باشند و همه با تحسین نگاهشان کنند.

به گمانم اگر آن می شدند هنوز حرمتشان بیشتر می شد ، چون هر از چندگاهی کسی دستمالشان می کشید و یا شستشویی می کردشان.

حرف را بیش از این ادامه نمی دهم.

۲۸ عکس یادمان فروافتاده اند

نمی خواهم بگویم متولی رسیدگی به این یادمان شهدای جاوبدالاثر شهید آباد دزفول کیست؟

چرا که حافظ هم گفت : «من جرب المجرب حلت به الندامه»

می دانم هر کس توپ را می اندازد توی زمین دیگری و آب هم از آب تکان نمیخورد.

آخر گزارش تلویزیونی و یا افتتاحیه پروژه ای نیست که مدیران و مسئولین شهرم با کت و شلوارهای اتوکشیده با کله بدوند به سمت دوربین ها و میکروفن ها و باد به غب غب بیاندازند که ما بودیم و دیگری نبود.

نمی خواهم بگویم چرا فراموش کرده ایم؟

نمی خواهم بگویم از جنازه این بچه ها که خبری نشد ، حداقل حرمت تصویر و نامشان را نگه داریم

نمی خواهم بگویم کمی هم جای پدر و مادر چشم انتظارشان باشیم

هیچ یک از این ها را نمی خواهم بگویم.

فقط آمده ام بگویم ، این عکس ها هم از ما خسته شده اند.

از آنچه که می بینند .

این عکس ها از ما خسته شده اند.

از اینکه می بینیمشان و عکسشان رفتار و عمل می کنیم.

یکی یکی می افتند پایین.

یا می شکنند که تصویرشان هم بشود مثل پیکرشان و اثری نماند و یا روی زمین، بین خاک و خل ها و رو به دیوارند تا ما را نبینند.

یکی یکی پایین می افتند تا نبینند چه بر سر آرمان هایی آوردیم که آنان بخاطرش رفتند و حتی استخوانی از آنان بر نگشت.

عکس هایی که مظلومانه در بین خاک و زباله افتاده اند

یکی یکی می افتند.

مثل برگ های پاییز.

و خوب می دانیم که پاییز بهانه است.

برگ از درخت خسته می شود.

لینک مطلب در خبرگزاری فارس

لینک مطلب در فرهنگ نیوز

لینک مطلب در جهان نیوز

لینک مطلب در درنیوز

لینک مطلب در دزنا

لینک مطلب در هزاره

لینک مطلب در حرم سوم

لینک مطلب در عمارنامه

لینک مطلب در خبرگزاری دانشجو

لینک مطلب در بی باک نیوز

لینک مطلب در خبرگزاری ۵۹۸

لینک مطلب در عرش نیوز

لینک مطلب در پلاک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا