یک کارت عروسی خاص
یادی از شهید رستم رفیعیان
حدوداً يك ماهي قبل از عمليات خيبر بود يك شب كه داشت نماز شب را مي خواند، من به خواب رفتم. وقتي كه بيدار شدم او نمازش را تمام كرده بود و خوابيده بود. وقتي نگاه به صورتش كردم ،ديدم يك نور عجيبي از صورتش مي تابد. وقتي آن نور را ديدم گريه ام گرفت. با گريه من او هم بيدار شد و گفت: چه شده ؟ گفتم صورتت نوراني شده! خنديد و گفت: «مي خواهم شهيد شوم»
از حرف او ناراحت شده بيشتر گريه ام گرفت.
وقتي ديد كه من ناراحت شدم، گفت: «من كجا و شهادت كجا؟! شهادت كه نصيب همه كس نمي شود!»
اين جريان گذشت تا آن شبي كه ديگر قرار بود به منطقه بروند. آن شب هم طبق معمول تا ساعت ۲ یا ۳ شب بيدار بود و نماز شب و يا قرآن مي خواند. بعد از مناجات شبانه اش آمد و خوابيد، حدود يك ساعت از خوابش گذشته بود كه دوباره ديدم يك نور عجيبي از تمام قد و بالايش مي درخشد. آنقدر زيبا شده بود كه واقعاً من تنم به لرزه افتاد و از خود بي خود شدم و بلند گريه مي كردم كه او دوباره از خواب بيدار شد. گفتم: «رستم! مي ترسم!»
گفت: «چرا عزيزم؟ براي چه مي ترسي؟»
گفتم: « آخر خيلي نوراني شده اي و مي درخشي!»
او باز هم خنديد و گفت:« اين كه ديگر گريه ندارد! مي ترسم حرفم را بزنم دوباره بيشتر ناراحت شوي! اما مطمئناً من شهيد مي شوم»
آن روز صبح به منطقه رفت و بعد از هشت روز در جبهه در شب جمعه ، ساعت هشت شب در اثر اصابت تركش در قلب نازنينش به ديار معبودش شتافت.
راوی: همسر شهید
تصویر کارت عروسی شهید رستم رفیعیان
شهید رستم رفیعیان، متولد ۱۳۴۲ ، در مورخ ۱۲ اسفندماه ۱۳۶۲ در سن بیست سالگی و در عملیات خیبر، در منطقه پاسگاه زید به شهادت رسید و مزار مطهر ایشان در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است
در عجبم از این انسانهای بزرگ.
آقای دکتر خداروشکر که دزفول شما رو داره.
هزار بار خداقوت🌺
با مطالعه در سیره و منش، زندگینامه و وصیتنانه شهدا فقط به یک نکته پی میبریم : شهدا گلچین شده اند
مطالب این سایت حقیقتا منقلب کننده و متحول کنتده ی دلهاست. خداوند به شما سلامتی و عزت بده ان شاءالله
سلام و سپاس از حضور و اظهار لطفتان
ان شالله که دستگیر مان باشند . . . .