خاطره شهدافیلم

جلسه قرآن یک نفره

خاطره ای از شهید عبدالامیر رمی به همراه فیلم مستند زندگی شهید

به یاد آخرین مسافر برگشته از سفر کربلای ۴

شهید عبدالامیر رمی

به همراه فیلم مستند ۲۵ دقیقه ای زندگی شهید

لحظاتی از غروب آفتاب گذشته بود و مؤذن صدای اذان را سر می داد در خلوتی شهر صدای اذان چه خوب در شهر می پیچید _ مشغول کلنجار زدن با خود بودم که به مسجد بروم یا نه، آخر در این ایام عمده دوستان جلسه ای در جبهه ها حضور داشتند بقیه نیز بعلت موشکباران مجبور به ترک شهر شده بودند و دیگر از شور و شلوغی حاکم بر مسجد به آن معنی خبری نبود شب گذشته هم بعد از اینکه نمازم را تمام کردم کسی را ندیدم و پس از مدتی تنهایی به خانه بازگشتم. با طی حدود نیم ساعت پس از اذان راضی به مسجد نرفتن نشدم و تصمیم گرفتم به مسجد بروم.

نمازم را تمام کرده بودم و قدم زنان در حیاط مسجد خودم را به کنار باغچه و در زیر درخت نخل رساندم هنوز ننشسته بودم که یکی از دوستان وارد شد. لحظاتی بعد دیگری وارد شد. به پیشنهاد دوستان تصمیم گرفتیم چند نفری جلسه قرآن را برگزار کنیم وارد اتاق جلسه شده و چراغها را روشن کردیم جمله ای بر روی تخته سیاه نقش بسته بود که تعجب ما را برانگیخت و آن جمله این بود:

امشب آیه … از سوره … را خواندم.

عبدالامیر  به تنهایی نشسته بود و جلسه قرآن را برگزار کرده بود

پخش و دانلود فیلم مستند زندگی شهید عبدالامیر رمی

کاری از گروه مستند سازی مسجد صاحب الزمان (عج) دزفول

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا