با مسئولینتاریخ‌نگارینقد نوشته‌ها

خورشید «روز دزفول» وقتی غروب کرد، لیله الرغائب می شود

به بهانه 4 خرداد، روز دزفول

بالانویس :

اولا : نپرسید چرا این پست الف دزفول بوی ناامیدی می دهد که حافظ گفت : مَن جَرَّبَ المُجَرَّب حَلَّت بِهَ الندامَه

دوما :نپرسید چرا قبل از ۴ خرداد برای روز دزفول آپ کردم چون ۴ خرداد نیستم ، تا بنویسم.

 

مثل همیشه که برای نوشتن وقتم بسیار کم است. این بار کم آوردن زمان را برایم بکنید ضرب در هزار. دو هفته ای است که فوق العاده درگیر کارهای تدریس هستم و دارم کلاس جبرانی برگزار می کنم.

هفته ای ۳۰ ساعت اضافه بر ظرفیت می روم سر کلاس.

دلیلش را در پست بعدی می گویم.

اما چون روز ۴ خرداد افتخار حضور در  شهر عزیزتر از جانم دزفول را ندارم ، امروز می نویسم.

البته کمی هم خوشحال هستم که ۴ خرداد نیستم تا ببینم.

آخر چیزی نیست که بخواهم ببینم.

مگر سال گذشته چه بود و چه شد؟

چه اتفاق عجیب و غریبی در شهر افتاد؟

چه تحولی در رسانه ها رخ داد؟

تلویزیون چقدر به دزفول پرداخت؟

و اصلا مگر خود دزفولی ها فهمیدند که آن روز ، روز دزفول است.

و امسال هم بجز نام دزفول که پس از سال ها مجاهدت و پیگیری در تقویم آمد، خبر جدیدی ندیده ایم.

حس من هم می گوید که خبر خاص دیگری هم نخواهد شد.

البته امیددارم که حسم اشتباه در اشتباه باشد.

آخر درشهر بجز یک بنر که فریاد می زند : «پل پنجم در روز دزفول افتتاح می شود » هنوز خبری از روز دزفول و برنامه هایی که قرار است اجرا شود نیست.

حتی هنوز حضرات نتوانسته اند در این روز دیداری با رهبری تدارک ببینند تا از این راه صدای دزفول و روز دزفول به گوش ملت برسد.

تازه شنیدیم جلسه ای برای روز دزفول در تهران گرفته اند با حضور رجال دزفولی پایتخت نشین و دزفولی نشین های به تهران سفرکرده ولذا استنتاج کردیم که آنقدر در دزفول اسیر درد بی کسی شده ایم، آنقدر در پیدا کردن جوانان خوش فکر ، کفگیرمان خورده است به ته دیگ ، آن قدر در دزفول کسی نیست که بتواند طرح و نظری بدهد که مزاحم وقت  عزیزانمان در آن ور مملکت شده ایم و خواسته ایم تا تکلیف شبمان را بگویند و برایمان دیکته بخوانند و ما فقط بنویسیم.

و نیز فهمیدیم که در دزفول ظاهراَ سالنی درخور شان  برگزاری چنین جلسه ای نبود که مجبور شدند آقایان سفر کنند به تهران.

و هرساله نه یکی و نه دوتا از این جلسات برگزار می شود ، اما یک خروجی در خور شأن دیده نمی شود و و ما هم بارها تجربه کرده ایم که از این جلسات آبی گرم نمی شود.

 

روز دزفول متعلق به همه دزفولی هاست و تمامی دزفولی ها سهم دارند در این روز بزرگ و حق دارند که هریک نقشی در تصمیم گیری برای این روز بزرگ داشته باشند و روا نیست که تصمیم گیری ها ، تازه اگر تصمیمی گرفته شود و تازه اگر اجرا بشود ، مختص چند فرد خاص باشد.

 

آقایان می توانند هرساله در یک فراخوان عمومی ، نظر سایر همشهریان ، دانشگاهیان ، روحانیون ، کسبه و بازاریان و . . .  را جمع آوری و در یک شورای گزینشی تشکیل شده از خصوصا جوانان خوش فکر و اهل کار ، در مورد این روز تصمیم گیری و در اجرای آن نیز از همین جوانان غیور و همیشه آماده کار استفاده کنند ، نه منتظر باشند تا ببینند بالایی ها برایشان چه می کنند.

دزفول . نامی غریب و گمنام که به برکت بی وفایی ها و کم کاری ها و بی اعتنایی ها ، از همه لحاظ و از هر زاویه ای غریب و گمنام ماند و نمونه بارزش اینکه اکثر افتخارات بچه های دزفول در جنگ به پای سایرین تمام شد و عده ای که می باید فریاد می زدند ، فقط نگاه کردند.

 

به هرحال امسال هم چشمم آب نمی خورد ، که برای روز دزفول کار خاصی انجام شود.

توی تشییع و مراسم مرحوم ملامهدی قلمباز ، غیرت و قدرشناسی خیلی ها را به عینه دیدیم و روز دزفول هم احتمالا برود دنبال همین.

راستی به یک نکته توجه کرده اید؟

 

خورشید روز دزفول وقتی  غروب کرد ، لیله الرغائب می شود. شب آرزوها . اتفاق مبارک و خوشایندی است.در آن شب است که آرزوهای بزرگ برآورده می شود.

من در آن شب بزرگ که در پست بعدی خواهم گفت اگر خدا بخواهد کجا هستم،آرزو می کنم و شما هم آرزو کنید که روزی برسد که بتوانیم با همت و تلاش و پشتکار جوانان غیور و همیشه در صحنه دزفولی ، نام دزفول و دزفولی را در سراسر ایران که نه ، بلکه جهان پرآوازه کنیم.

چرا که امام عزیزمان فرمود : اگر مسئولین کوتاهی و مماشات کردند، ملت انقلابی خود اقدام کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا